يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! آنهایی را که دین شما را به تمسخر 168 و بازیچه گرفتهاند، 169 از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده [=یهودیان و مسیحیان] و [نیز] کافران، را به دوستی [=تکیهگاه و پشتیبان] مگیرید و اگر [به راستی] مؤمن هستید، از خدا پروا داشته باشید.
168- استهزاء از ریشه «هزء»، سبک شمردن، بهاء قایل نشدن و اهمیت ندادن به اشخاص یا موضوعات است که در 34 آیه قرآن از ناحیه کافران به: خدا، آیات او، آخرت، رسولان، دین، نماز، سبیلالله و مؤمنین نسبت داده شده است. این کلمه را معمولاً معادل ریشخند و مسخره کردن میگیرند، اما ریشخند لفظی است که از نوع نگاه و ارزیابی اشخاص نسبت به دیگران یا باورهای آنها ناشی میشود و خوار شمردن و بیاعتنائی نسبت به آنها را موجب میگردد. ریشخند و تمسخر دیگران امری عادی است، ولی آنها عمدتاً موضوعاتی مثل: خدا و آیات و آخرت را انکار میکنند و سبک میشمارند.
از طرفی در آیه 15 سوره بقره (2:15) ، در شأن منافقینی که مؤمنین را به استهزاء میگرفتند، آمده است که خدا نیز آنها را به استهزاء میگیرد [اللهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ] و میدانیم که استهزاء خدا، نه ریشخند لفظی، بلکه همان سبک شمردن و پاداش قایل نشدن برای آنان است، همچنانکه معلم برای شاگردی که سهلانگاری کرده، نمرهای به سبکی همان سعی و تلاش خواهد داد.
این واژه در زبان عربی در مورد ساربانی که شترهایش را با سهلانگاری در سرما به کشتن داده، و در مورد بیابان سخت و صعب العبوری که پیاده را خسته و فرسوده کرده باشد نیز به کار برده شده است. خلاصه آن که مفهوم سهلانگاری و سبک شمردن در این واژه، که حتی در مورد مؤمنین و موضوعاتی همچون نماز [مائده 58 (5:58) ] و آزار همسران مطلقه [بقره 231 (2:231) ] به کار رفته، مشهود میباشد و استهزای آیات خدا شمرده شده است.
169- « لَعْب» همان بازی است، بازی کودکان و نوجوانان [یوسف 12 (12:12) ]. قرآن به طور مجازی لعب را در مقابل جدیّت قرار داده [انبیاء 55 (21:55) ] و از این تقابل برای بیان جدی و غیربازیچه بودن آفرینش آسمانها و زمین استفاده کرده است [دخان 38 (44:38) و 39، انبیاء 16 (21:16) تا 19]. قرآن همچنین در 4 آیه زندگی دنیا را [در مقایسه با آخرت] نوعی بازی و سرگرمی و زینت و افزایش اموال و اولاد شمرده است [انعام 32 (6:32) ، عنکبوت 64 (29:64) ، محمد 36 (47:36) ، حدید 20 (57:20) ].
این که چرا بیشتر بندگان هدفداری و به غایت جدّی بودن جهان و مسئولیت خطیر خود در قبال آفریدگار این نظام حیرتآور و خلق او را نادیده میگیرند و عمر زودگذر را به بازیچه و بیهودگی میگذرانند، پاسخش را قرآن در یک کلام داده است؛ خُوض [فرو رفتن همچون کبک، سر خود زیر برف کردن]!! خود را به بازیهای اعتباری دنیا [پول و پست و مقام و شهرت و شهوت و اعتیاد به کسب و کار بیحدّ] غرق کردن و غفلت از این قافله عمر که عجب میگذرد! قرآن 5 بار از چنین «خوضی»، که بیشتر مردم تا پایان عمر در آن فرو میروند، سخن گفته است [زخرف 83 (43:83) ، معارج 42 (70:42) ، انعام 91 (6:91) ، طور 12 (52:12) ، توبه 65 (9:65) ].
نتیجه طبیعی چنین غرقه شدنها و غفلتهایی، تغییر معیارهای ارزشی و واژگونگیِ نیک و بد، زشت و زیبا، و دنیا و آخرت است، تا جایی که غرق شدگان در دنیا، هم دین خود را به سهلانگاری و بازیچه آداب و تشریفات میگیرند [انعام 70 (6:70) و اعراف 51 (7:51) - الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا...]، و هم دین و نماز دیگران را [مائده 57 (5:57) و 58].