يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، همواره ایستاده 46 برای [دفاع از ارزشهای] خدا، شاهدانی 47 [=نمونه و الگوهایی در عمل] به عدالت باشید و مبادا دشمنی با گروهی [از مخالفان]، شما را به ترک عدالت وادارد. 48 عدالت کنید که به تقوا [=تسلط بر نفس] نزدیکتر است و از خدا پروا کنید که مسلماً خدا بر آنچه میکنید بس آگاه است.49
46- «قَوَّام» بودن بر کسی یا چیزی دلالت بر احساس مسئولیت در مراقبت و پاسداری از آن میکند، همچنانکه فرمود: مردان بر زنان قوّام هستند [الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ...- نساء 34 (4:34) ]. چنین حالتی را قرآن دو بار دیگر به کار برده است؛ درباره خدا و عدالت! این آیه از دغدغه مؤمن نسبت به مراقبت از موازین و معیارهای خدایی حکایت میکند و آیه 135 سوره نساء (4:135) نسبت به مراقبت از عدالت [...کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ...]. غیرتمند بودن تنها بر همسران نیست، خدا و عدالت ناموس مؤمن به شمار میروند.
47- شاهد بودن، به معنای اُسوه و نمونه قابل پیروی، را در آیات دیگری نیز میتوان به وضوح دید [حج 78 (22:78) و بقره 143 (2:143) ]. قرآن از مسلمانان خواسته است شاهدی [مدل و الگویی] برای سایر مردم جهان باشند [حج 78 (22:78) ، نساء 41 (4:41) و 135(4:135) ، مائده 8 (5:8) و 44 (5:44) ]. قرآن پیامبران را شاهد و شهید بر امتهای خود معرفی کرده است. بسیاری از مترجمان شهید را گواه و شاهد بر اعمال پیروان خود دانستهاند، اما به تصریح قرآن، فقط خدا بر اعمال بندگان آگاه است و پیامبران بر آنچه مردم در پنهان انجام میدادند، در زمان حیاتشان بیخبر بودند، چه رسد پس از رحلتشان [ر ک به مائده 109 (5:109) و 116 (5:116) ].
48- الگوی رفتار خدائی بودن را در دوکفه ترازوی عدالت در ارتباط با دوست و دشمن باید سنجید؛ 1- هرگز کفه خودی [خود، پدر و مادر و خویشاوندان] را سنگین نکنید، حتی اگر فقیر باشند، 2- هرگز کفه حقوق دیگران را به نفع خود سبک نکنید، حتی اگر دشمن باشند. زبانه ترازو میزان حق است. سوره نساء عدالت را درباره خودیها تعریف میکند و سوره مائده درباره دشمنان.
49- مشتقات واژه «خبر» 52 بار در قرآن آمده که 45 بار آن نام نیکوی خبیر [معرفه یا نکره] است. خبیر کسی است که از تمام جزئیات باخبر است. اصطلاح خِبره بودن در برخی تخصصها از همین روی معمول شده است. نام نیکوی خبیر بیش از همه با صفات: لطیف [5 بار]، حکیم [4 بار]، علیم [4 بار]، و بصیر [3 بار] ترکیب شده است که نشان میدهد خبر داشتن مطلق خدا ناشی از توجه به جزئیات نادیدنی [معنای لطیف]، حکمت، علم، و بصیر بودن است. در ضمن همواره خبیر بودن او را نسبت به اعمال آدمی [کارهای ارادی] شمرده است، به استثنای یک بار افعال [تفعلون- نمل 88 (27:88) ]، و یک بار هم ظاهرسازیهای ریاکارانه [یصنعون- نور 30 (24:30) ] و البته دو بار هم به آثار و عوارض [ذنوب] اعمال [اسراء 17 (17:17) و فرقان 58 (25:58) ] پرداخته است.