لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

خداوند شما را نسبت به سوگندهای بی‌توجه [=زبانی] شما مؤاخذه نمی‌کند، 232 اما نسبت به سوگندهای جدّی [=تعهدات و پیمان‌های با خدا و دیگران] شما را مؤاخذه می‌نماید. 233 پس [اگر پیمان شکستید]، کفاره آن [=پاک کننده چنین بی‌پروایی] طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانواده خود می‌دهید، یا [تهیه] پوشاک آنان، یا آزاد کردن گردنی 234 [از قید اسارت]، پس کسی که [مالی برای اطعام یا آزادی برده] ندارد، سه روز روزه بدارد [تا عزم و اراده‌اش تقویت شود]. این کفاره سوگندهای شماست که [در تعهّدات اجتماعی و با قصد] ادا کرده‌اید، 235 و [به یاد داشته باشید که] سوگندهای خویش را حفظ کنید [=سرسری نگیرید] . خدا این چنین آیات [هدایتی] خود را برای شما به روشنی بیان می‌کند تا به درستی از آن استفاده کنید.236

232- اخذ، همان گرفتن است، اما گرفتن انواع و اقسام، با مصادیق و موضوعات مختلف دارد. مثل: گرفتن پیمان، گرفتن زینت [به خود بستن]، گرفتن دوست، گرفتن انتقام، گرفتن [انتخاب] راه... اما گرفتن خدا [در: فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ... (51:40) ] در مورد ستمگران، دامنگیر شدن آنها به عواقب و آثار اعمالشان می‌باشد. به کار بردن ضمیر «ما» [در أَخَذْنَا]، به جای «من»، نقش نظامات و نیروهای هستی را در این فرآیند نشان می‌دهد.

233- «أَیْمَانَ»، جمع یمین [دست یا طرف راست] و یُمن، برکت و خجستگی است. گویا در روزگاری که سواد و امضای پای قراردادهای کتبی برای مردم عادی چندان مقدور نبوده است، اعراب با فشردن دست راست با یکدیگر پیمان می‌بستند و ایستادن پای حرف و قول خود را نشانه مروّت می‌شمردند، از این جهت عهد و پیمان به گونه‌ای مجازی «أَیْمَانَ» نام گرفته است. چند وجهی بودن این کلمه موجب شده است که در برخی موارد معنای دست راست و قدرت می‌دهد، در مواردی معنای سوگند زبانی و بالاخره در مواردی معنای پیمانی که شخص با خدا می‌بندد یا پیمان‌های دوطرفه و تعهدات اجتماعی که پایبندی به آن در برابر خدا و خلق مسئولیت‌آور است.

234- «رَقَبَه» را گردن گفته‌اند، اما معنای مجازی آن، به مصداق «رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست...» بند اسارت است. اصل این کلمه «رقب»، معنای حفظ و انتظار دارد و مراقبت و ترقّب [چشم انتظار بودن] از همان ریشه است. «رقیب» نیز که از اسماء نیکوی الهی است دلالت بر مراقبت و محافظت او از اعمال بندگان می‌کند [نساء 1 (4:1) و مائده 117 (5:117) ]. به نظر می‌رسد اسیر جنگی را از آن روی رقبه گفته‌اند که آزاد و رها نیست و از او مراقبت می‌شود تا نگریزد.

235- ر ک به پاورقی 137 (5:45) .

236- ر ک به پاورقی 43 (5:6) .