لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوا وَّآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَّآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوا وَّأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

بر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح کرده‌اند، گناهی در آنچه [قبل از تحریم مسکرات و قمار] خورد‌ه‌اند نیست، 244 مشروط برآنکه اهل تقوی [=خودنگه‌داری؛ و] مؤمن و نیکوکار بوده باشند، پس از آن [نیز] پرهیزکاری و ایمان پیشه کرده، همچنان [در مراحل بعدی] پرهیزکاری و احسان کرده باشند و خدا نیکوکاران را دوست دارد. 245

244- می‌گویند قانون «عطف بماسبق» [شامل گذشته] نمی‌شود. از این روی تحریم شراب و قمار در سال بیست و سوم هجرت، گذشته را در بر نمی‌گرفت، با این حال گویی برخی از مسلمانان با ابلاغ این حکم و شیطانی شمردن آن نگران سوابق خود، یا برادران و پدران از دنیا رفته‌شان بودند که چنین توضیحاتی ضرورت یافته بود.
گناه به اموری تعلق می‌گیرد که ناشی از غلبه هوای نفس و بی‌ایمانی و زشتکاری بوده باشد، اما جاهل بودن به آثار و عواقب شراب و قمار و قرعه... و پیروی ناخودآگاه از عادات و رسوم جامعه، اگر شخص ذاتاً خود نگه‌دار و دارای سلامت نفس ایمانی بوده باشد، قابل گذشت است. اما ذکر سه عامل ایمان [در ارتباط با خدا] ، عمل صالح یا احسان [در ارتباط با مردم]، و تقوی [تسلط بر خود]، سه زمینه رشد و کمال انسان را نشان می‌دهد.
تکرار «اذا» و «ثم» نیز که مراقبت از سه زمینه فوق را در زمان‌های پیوسته ضروری می‌شمارد، دلالت بر تداوم ایمان، عمل صالح و تقوا در طول مدت و کمال بخشیدن به آن می‌کند، که اوج آن به احسان می‌رسد: ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.
می‌گویند گناه از جمله کلمات فارسی است که وارد زبان عربی شده و با تبدیل گاف به جیم، «جناح» شده است. تقریباً همه مترجمین قرآن جناح را همان گناه متعارف معنا می‌کنند که نوعی دوری و کناره‌گیری از حق را می‌رساند. اما عجیب این که قرآن هرگز چیزی را گناه نشمرده و نگفته است این کار گناه [جناح] دارد!! بلکه در تمامی 25 موردی که این کلمه در قرآن تکرار شده، همواره با ذکر اعمال و افعالی که به نظر ما گناه می‌آید، با جملات «وَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ»، «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ» و... تأکید کرده است که این کارها اصلا گناهی ندارد و انحرافی از حق محسوب نمی‌شود!!؟
آیا واقعاً گناهی از نظر خدا وجود ندارد و ما آزادیم هرچه دلمان خواست بکنیم، یا آنکه سراغ اعمال ناشایست را، که موجب نارضایتی خدا می‌شود، باید جای دیگری گرفت و به دنبال واژه‌های دیگری گشت؟ [ر ک به مقاله «ثواب و گناه» ج 2 ص 135 تا 143 کتاب «پژوهشی در پرتو قرآن» از همین قلم].

245- ر ک به پاورقی 62 (5:13) .