يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ای پیامبر، هر گاه زنان مؤمن نزد تو آیند یا بر این [اصول] بیعت کنند29 که هیچ شریکی برای خدا نگیرند، دزدی و زنا نکنند، فرزندانشان را [از ترس فقر یا سقط جنین] نکُشند و آنچه [=فرزند نامشروعی] را که در دامان خویش مرتکب شدهاند،30 به دروغ ساختگی31 [به شوهرشان یا دیگری] نسبت ندهند32 و در هیچ کار شایستهای از تو نافرمانی نکنند33 پس با ایشان بیعت کن و برای آنان از درگاه خدا آمرزش بخواه که خدا مسلماً بسیار آمرزنده و مهربان است.
29 - «بیعت» از ریشه «بیع» [معامله و خرید و فروش] تعهدّی دوطرفه در اطاعت از یکطرف و ارائه خدمت و هدایت از طرف دیگر است. اگر در دنیای غرب زنان در نیمه اول قرن بیستم حق رأی پیدا کردند، در 14 قرن پیش زنان میتوانستند مستقیماً، نه با واسطه همسران و پدرانشان، همچون مردان با پیامبر بیعت کنند و به تناسب فرهنگ زمانه، به جای دست دادن و تماس مستقیم، دست خود را در طشت آبی در کنار دست پیامبر قرار دهند و به این شکل، که همچون رأی دادن امروز معنای پذیرش و قبول داشت، بیعت کنند.
30 - شاید منظور از «یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ» توطئهها و تبانیهای زنانه علیه دیگری باشد که دستاورد خودشان و رفت و آمدهایشان باشد [والله اعلم].
31 - «افتری» از ریشه «فَرَی»، سخنانی من درآوردی و بیپایه و اساس و بافته شده است. در قرآن آمده است که ماجرای حضرت یوسف(ع) قصهای بافته شده و ساختگی نیست، بلکه حقیقتی است که در کتابهای پیشین نیز ذکر گردیده است: «...مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ...» [یوسف 111 (12:111) ].
32 - بهتان، اتهامی است که شخص را «بُهت زده» میکند. گویی روحش هم از این ماجرا خبر ندارد! نگاه کنید به: نور 16 (24:16) ، احزاب 58 (33:58) و نساء 20 (4:20) و 112 (4:112) و 156 (4:156) .
33 - نکته مهمی است که آنان متعهد میشوند که در هیچ کار شایستهای «مَعْرُوفٍ» از پیامبر نافرمانی نکنند. این اصل مهمی است که هیچ مؤمنی حق سرسپردگی چشم و گوش بسته از هیچ رهبر دینی یا سیاسی را ندارد و اصل و اساس در پیروی از چیزی است که شایسته [پذیرفته شده حق و فطرت آدمی] باشد.