قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَـوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ
بیشک برای شما در [روش] ابراهیم و همراهانش [با دشمنان خدا] سرمشقی نیکو است،11 آنگاه که به قوم [بُت پرست] خود گفتند: ما از شما و از آنچه [=اصنامی که] به غیر از خدا [به یاری] میخوانید مبرّا هستیم؛12 [عقاید و اعمال] شما را نمیپذیریم13 و میان ما و شما [به دلیل این تعارض] برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است،14 مگر آن که یکتایی خدا را باور کنید.15 [این شیوه ابراهیم بود] به استثناء سخن ابراهیم به پدرش که [وعده داده بود] حتماً برای تو آمرزش خواهم خواست 16 و[لی] در برابر خدا هیچ اختیاری به سود تو ندارم. پروردگارا، بر تو توکل کردهایم و به پیشگاه تو باز آمدهایم17 [=توبه کردهایم] و سیر نهایی [=سرانجام تحوّلات] به سوی تو است.18
11 - «أُسْوَه» همان مقتدا و پیشوا و الگو و سرمشقی است که به آن اقتداء و «تأسّی» میکنند. مقتدا میتواند بد و خوب باشد، از این رو در هر سه موردی که این کلمه در قرآن آمده، همراه با صفت «حسنه» میباشد [احزاب 21 (33:21) ، ممتحنه 4 (60:4) و 6 (60:6) ].
12 - بری بودن از کاری یا کسی، بیش از آنکه مفهوم بیزاری و تنفر داشته باشد، مفهوم برکناری، اعلام عدم موافقت و مبری بودن از عواقب و آثار آن دارد. همچنانکه گفته میشود فلان شخص از اتهامات وارده «تبرئه» شد و «برائت» یافت، این کلمه به معنای بهبودی از بیماری [بری شدن از مرض] و شفا یافتن نیز در قرآن آمده است. کاری که حضرت عیسی(ع) به اذن خدا میکرد [آلعمران 49 (3:49) - ...وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللهِ...].
13 - از آنجایی که همواره کلمه «کفر» در ارتباط با انکار وحدانیّت خدا یا نعمتهای او مطرح شده است، کمتر به معنای ریشهای آن توجه میشود. از جمله این که کفر میتواند نسبت به طاغوت و اربابان زور و زر و تزویر نیز باشد [بقره 256 (2:256) و نساء 60 (4:60) ]. همچنین انکار عقاید و عملکرد مشرکان [فاطر 14 (35:14) و عنکبوت 25 (29:25) ]. جمله «کَفَرْنَا بِکُمْ» در این آیه معنای موضعگیری عقیدتی، انکار یک اندیشه و به رسمیت نشناختن آن است.
14 - «بَدی» از ریشه «بُدوّ» [ظهور]، به علنی و آشکار شدن امری که روشن نبوده گفته میشود.
15 - نکته قابل توجه در این آیه زمینه و علت پیدایش «عَدَاوَهُ وَالْبَغْضَاء» با مشرکین است. ابراهیم(ع) نمیگوید ما نسبت به شما عداوت و بغض پیدا کردهایم، بلکه چنین حالتی میان ما پدیدار شده است. در این حالت عداوت میتواند از ناحیه مشرکین و یا تعارض طبیعی عقیدتی باشد.
16 - جمعاً چهار آیه درباره استغفار ابراهیم(ع) برای پدرش در قرآن آمده است که هرکدام از زاویه مستقلی به این مسئله نگاه میکند؛ اولین اشاره در سال 6 بعثت، وعده او را برای چنین آمرزشی مطرح کرده است [مریم 47 (19:47) - قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا]، اشاره دوم در سال 12 بعثت، وفای به عهد ابراهیم(ع) را نشان میدهد [ابراهیم 41 (14:41) - رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ]، در سومین اشاره، آیات 113 (60:113) و 114 این سوره تأکید میکندکه پیامبر و مؤمنین شایسته نیست برای مشرکینی که به حالت کفر و عناد از دنیا رفتهاند و مسلم شده که دوزخی هستند، از خدا طلب آمرزش کنند، هرچند از خویشاوندانشان باشند، آنگاه برای رفع سوء تفاهم نسبت به آمرزش خواهی ابراهیم(ع) برای پدرش تأکید میکند این استغفار به دلیل قولی بود که به او داده بود. به این ترتیب معلوم میشود اهمیّت وعده نزد خدا تا کجا اهمیت دارد!! و بالاخره در سال 10 هجری بار دیگر در سوره ممتحنه این استثنا را مورد تأکید قرار میدهد و با جزئیات بیشتری ضرورت صراحت در مواضع اعتقادی را تبیین میکند.
17 - کلمه «اناب» معنای رجوع مکرّر دارد، گویی بنده با انحرافش از حق، از خدا دور میشود و انابه، که اعم از توبه و تکرار آن است، دلالت بر مراقبت دائمی از نفس و اصلاح مسیر میکند. در این ماجرا، برخلاف کسانی که روزها و هفتهها میگذرد تا متوجه خطای خود شوند و توبه کنند.
18 - معنای «صیرورت»، شدن و تحوّل یافتن و رسیدن است. اهل لغت «مصیر» را مصدر میمی و اسم مکان به معنای بازگشتگاه گرفتهاند. اما «مصیر» با «مرجع» و «مسیر» فرق دارد؛ در این لغت، توجه به سرانجام تحولات و محصول فرآیند مورد نظر است. مشتقات این واژه 29 بار در قرآن تکرار شده است. مثل: الی الله تصیر الامور، الیک المصیر، الی الله المصیر، الی المصیر، الینا المصیر، بئس المصیر، ساءت مصیرا، مصیرکم الی النار؛ و نیز 14 بار به جملات: بئس المصیر، ساءت مصیراً، به سیر تحوّل و سرنوشت ستمگران و کافران اشاره شده است.