وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَاقَوْمِ لِـمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ
[به یاد آر] آنگاه که موسی به قومش گفت: ای قوم من، چرا [با نسبتهای ناروا] مرا آزار میدهید7 در حالی که میدانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟ پس چون [با ادامه چنین رفتاری] منحرف شدند،8 خدا [نیز در فرآیند نتایج اعمال] دلهایشان را [از گرایش به حق] بازگرداند و خدا منحرفان را به مقصود [=سعادت] نمیرساند.9
7 - «یؤْذُونَ» از ریشه «اَذی»، سخن یا کار ناپسندی است که دیگری را آزرده سازد. همه رسولان از امتشان آزار میدیدند [انعام 34 (6:34) و ابراهیم 12 (14:12) ] و قرآن از آزار بنیاسرائیل نسبت به موسی(ع) [احزاب 69 (33:69) و صف 5 (61:5) ] و آزار منافقان نسبت به پیامبر اسلام(ص) بارها سخن گفته است [احزاب 48 (33:48) و 53 (33:53) و 57 (33:57) و 69 (33:69) ].
8 - «زَیْغ» به انحراف از حق و میل به باطل گفته میشود. در دعای راسخون در علم [آیه 8 سوره آلعمران (3:8) ] از زیغ قلب پس از هدایت یاد کرده و آن را آفتی برای هدایت شمرده است. این فعل در قرآن سه بار به لغزش چشم نسبت داده شده [نجم 17 (53:17) ، احزاب 10 (33:10) ، ص 63 (38:63) ]، و چهار بار به لغزش قلب [توبه 117 (9:117) ، صف 5 (38:5) و آلعمران 7 (3:7) و 8].
9 - هدایت راه «نمایی» نیست، راه «بردن» است، «ایصال بالمقصود» است. کسی که از شما آدرس میخواهد؛ اگر به او نشانه راه بدهید، راهنماییاش نمودهاید، ولی اگر جلو بیفتید و او را به مقصد برسانید، هدایتش کردهاید. در هدایت دانستن راه کفایت نمیکند، تبعیّت از هادی و رفتن در راه درست ضرورت دارد، به همین دلیل قرآن فقط برای متّقین، مؤمنین و محسنین و مسلمین [تسلیم شدگان به حق] هدایت است، با عمل به این صفات است که میتوان به دنبال هادی [کتاب و سنّت] به سوی مقصد رفت. دانش دینی بدون آن صفات کسی را به مقصد نمیرساند.