يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
هر آنچه در آسمانها و هر آنچه در زمین است [با ایفای نقش مثبت خویش]، خدا را [از هر عیب و نقصی در جهان هستی عملاً] منزّه میشمارد،2 [همان] پادشاه3 پاک4 فرادست فرزانه.5
1- یهودیان روز شنبه [یوم السَّبت] و مسیحیان روز یکشنبه را از کار شخصی برای کسب معاش و مادیّات دست میکشند تا به یاد خدا و خدمت به خلق بیافتند و مسلمانان نیز روز جمعه را در بزرگترین مسجد شهر [مسجد جامع]، که در برگیرنده همه مردم بوده است، جمع میشوند تا به جای نماز ظهر، نماز دو رکعتی کوتاهتری به همراه دو خطبه کوتاه، یکی درباره تقوی [خویشتنداری و پروای از خدا] و دیگری درباره اهم مسائل سیاسی و اجتماعی روز برپا کنند که امروزه به دلیل رشد جمعیت و استفاده از رادیو تلویزیون انتقال چنان پیامهایی آسانتر شده است.
نام این سوره که از نهمین آیه آن اخذ شده است، نقش عظیم نماز جمعه با اجتماع مسلمین در مسجد جامع شهر را در تداوم آثار بعثتی که 14 قرن قبل به وقوع پیوست نشان میدهد. نسلهای متمادی امت اسلام در ملتقای زمانی و مکانی نماز جمعه احساس اشتراکی در آرمان و اهداف توحیدی و حمل بار امانتی که در روز بعثت با نزول قرآن بر دوش پیامبر و امتش نهاده شد میکنند. این برنامه و هدفی بوده که باید انجام شود، ولی متأسفانه از زمان انحطاط مسلمانان، این برنامه سازنده عمدتاً در خدمت حکومتهای استبدادی برای تحکیم سلطه خویش و فریب مردم قرار گرفته است.
2 - بروز استعدادهای خدا داد هر موجودی در جهان هستی تسبیح او و کار حساب شدهای است که بدون آن عیب و نقصی در جهان پدید میآید. همچون ساعتی که حذف هر پیچ و دندهای آنرا از دقّت میاندازد.
«تسبیح» از «سباحه» به معنای شناوری و حرکت منظم در مسیر و مداری معین مشتق شده است. وقتی قرآن تأکید میکند همه اجزاء هستی و هر آنچه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح میکنند، جوش و خروش و جنبشی در طبیعت و ذرّات عالم را نشان میدهد که به سوی هدفی متعالی و کمال آفرین جریان دارد. همچون کارخانهای عظیم با هزاران کارگر و کارمند و مهندس و تکنیسین و مهارتهای دیگر که صبح تا شام کاری برای تولید میکنند و هر یک از آنان وظیفهای به عهده دارد که رفع عیب و نقص و نارسایی از امور متنوع و پیچیده کارخانه است.
3 - مُلک مدیریت و اداره امور است، به کسی که مدیریت و حکومت یا فرماندهی میکند، «مَلِک» و تصاحب قدرت و توانایی یافتن بر آن را «مِلک» میگویند و اسم فاعل آن «مالِک»، صاحب مال و حکومت است، همانطور که خداوند «مالک الملک» است. به پادشاه مطلق هستی «ملیک» [در باب فعیل]، و به کارگزاران مُلک خدا، «مَلَک»، جمع آن ملئکه، گفته میشود.
4 - لفظ «قُدس» [پاکی] 10 بار [عدد تمام] در قرآن تکرار شده است؛ خداوند قدّوس [مبالغه قدس] نامیده شده که پادشاه مطلقاً پاک، از بیعدالتی پادشاهان است؛ «مَلِکِ الْقُدُّوسِ» [حشر 23 (59:23) و جمعه 1 (62:1) ]، فرشتگانش نیز او را تقدیس مینمایند [بقره 30 (2:30) ]، خداوند سرزمین بعثت پیامبران بنیاسرائیل را «وَادِ الْمُقَدَّسِ» یا «أَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ» نامیده است [طه 12 (20:12) ، نازعات 16 (79:16) و مائده 21 (5:21) ]. و بالاخره سه بار در قرآن از تأیید [نیرومند ساختن] عیسی(ع) به وسیله روحالقدس یاد شده است [بقره 87 (2:87) و 253 (2:253) ، مائده 110 (5:110) ] و یکبار نیز از نزول قرآن به واسطه روحالقدس [جبرئیل]: نحل 102 (16:102) - قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ.
5 - صفت «عزیز» در زبان عربی، دلالت بر عزّت مطلق، یعنی ابرقدرت بودن میکند که دستی بالای دست او نیست. از این نظر به شاهان نیز «عزیز» میگفتند. مثل عزیز مصر [فرعون]. زمین بلندی را که آب بر آن سوار نمیشود نیز «عزاز» میگویند. صفت حکیم دلالت بر محکم و استوار و مبرای از عیب و نقص بودن میکند، همچون جسم محکمی که نشکن و یکپارچه است. خدا حکیم است، چون کارش کامل است و رخنه و راهی برای نفوذ خرابی و نقص در آن نیست.