هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُـولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
هم اوست که در میان مردمی آموزش ندیده6 [و رشد نیافته] رسولی از خودشان برانگیخت7 تا آیاتش را بر آنها برخوانده8 و [از پلیدی جهل و شرک] پاکشان سازد9 و به آنها کتاب10 و حکمت11 بیاموزد، هر چند پیش از این در گمراهی آشکاری بودهاند؛12
6 - «أُمِّی»، منسوب به اُمّ [مادر]، دلالت بر درس نیاموختگی و بیسوادی میکند، گویی فرزندی همچنان نزد مادر مانده و به مدرسه نرفته است. اعراب پیش از اسلام عموماً اُمّی بودند و به ندرت خواندن و نوشتن میدانستند. خداوند به عمد پیامبر اسلام را «أُمِّی» نامیده است تا کسی گمان نکند قرآن سخن اوست [اعراف 157 (7:157) و 158، جمعه 2 (62:2) ] چرا که نه کتابی خوانده و نه خطی نوشته بود [عنکبوت 48 (29:48) ] و نه اصلاً میدانست کتاب و ایمان چیست [شوری 42]. قرآن اصطلاح «أُمِّی» را در برابر «اهل کتاب» قرار داده است که معرّف دو گروه: اعراب بیسواد و بادیهنشین، و بنیاسرائیل [یهودیان و مسیحیان] میباشد: آلعمران 20 (3:20) - ...وَقُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْأُمِّیِّینَ.... بنیاسرائیل خود را باسواد و درس آموخته و مسلمانان را اُمّی میشمردند و از موضع خود برتربینی تعهدّی درقبال آنان برای خود قائل نبودند: آلعمران 75 (3:75) - ...قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ....
7 - «بعث» برانگیختگی است. برانگیختگی از خوابِ گران مرگ در روز بعثت، از خواب شبانه و نیمروز، خواب 313 ساله اصحاب کهف و بالاخره برانگیختگی و بیداری یک انسان در جامعهای خفته [که بعثت نامیده میشود]. بعثت پیامبر اسلام و برنامه چهار مادهای او علاوه بر این سوره، در سه آیه قرآن یادآوری شده است. این بعثت با اهداف چهارگانهاش آخرین دعای ابراهیم و اوج خواستههایش از پروردگار هنگام بنا کردن کعبه بود [بقره 129 (2:129) ]، آیه 151 بقره (2:151) خطاب به مسلمانان، و آیه 164 آلعمران (3:164) و آیه 2 جمعه (62:2) خطاب به همه انسانهاست. به این ترتیب نه تنها مردم امّی آن روزگار، بلکه تا قیام قیامت، پرتوی آن بعثت تابناک انسانهای حقطلب نسلهای آینده را به سوی سعادت رهبری میکند.
8 - تلاوت، تفاوتی ظریف با قرائت دارد. در مفهوم تلاوت، تبعیت از آنچه خوانده میشود و پیروی از حکم آن نهفته است و بیش از فهم و تدبّر در آن، عمل کردن و به کار بستن آن اهمیت دارد. تلاوت معمولا در مورد کتابهای دینی به کار برده میشود، نه هر نوشته و کتابی، بنابراین هر تلاوتی، قرائت هم هست، ولی هر قرائتی، تلاوت محسوب نمیشود
9 - «یُزَکِّیهِمْ» از ریشه «زَکَوَ»، در اصل به معنای رشد و نموّ و افزایش است و از آنجایی که آدمی با پاک شدن از وابستگی به مال و ثروت و آزاد شدن از هوای نفس به رشد و تعالی میرسد، تزکیه را پاکیزگی و پاک شدن نامیدهاند. همچنانکه مؤمن با پرداخت زکات، و گل و گیاهان با حرس کردن شاخههای زیادی رشد و نموّ بیشتری میکنند.
10 - «تعلیم کتاب» با «تلاوت کتاب»، که قبل از آن آمده است، تفاوتی ظریف و اشاره به دو نقش متفاوتی دارد که بر پیامبر وحی شد؛ تلاوت قرآن، همان ارائه نشانههای خدا در جهان هستی است، اما تعلیم کتاب، آموزش قوانین و نظاماتی است که در طبیعت و شریعت جاری است. کلمه «کتاب»، در دورانی که هنوز صنعت تولید کاغذ و چاپ وجود نداشته، دلالت بر امور و نظامات مکتوب و ثبت و ضبط شده میکرده است.
11 - منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه و ذهنگرایی نیست، معنای حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملی [نه نظری] دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خداپسندانه میکند. فردی ممکن است علم و دانش نداشته باشد، ولی رفتارش و مناسبات اخلاقیاش با دوست و دشمن «حکیمانه» باشد، معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنایی متفکران اولیه مسلمان، همچون ابنسیناها، با فلسفه یونان، از معنای اصیل و عملی و قرآنی خود منحرف شد و جنبه نظری یافت.
در آیه اول، چهار صفت خدا را معرفی کرده است و در آیه دوم، چهار مأموریت رسول را. این مأموریتها بازتابی از همان چهار صفت است:
1- خدا چون پادشاه [ملک] است، رسول او باید نشانههای [آیات] این ملک را به بندگان بنماید.
2- چون بینهایت پاک [قدوس] است، پیامبر نیز باید پیروان را پاک و تزکیه کند.
3- چون عزیز، یعنی ابرقدرت ملک هستی است، رسول او باید کتاب قوانین و نظامات او را تعلیم دهد.
4- چون حکیم است، او نیز باید بندگان را با حکمت آشنا کند.
12 - برحب گزارش قرآن [در قصص 46 (28:46) ، سجده 3 (32:3) و سبا 44 (34:44) ] پیش از پیامبر اسلام هیچ «نذیر» [هشدار دهندهای] برای آن قوم در طول تاریخ نیامده بود و بنابراین در بیخبری و غفلت به سر میبردند. عظمت بعثت پیامبر اسلام در این بود که در میان چنین قوم فاقد فرهنگ و ادبی برانگیخته شد و چنان تحوّل و انقلاب فکری عمیق را پدید آورد.