مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِـمِينَ
مَثَل15 کسانی که [شناخت و عمل به] تورات بر دوش [=تعهّد و مسئولیت] آنان نهاده شد، ولی از زیر بار آن شانه خالی کردند، همانند چهارپایی است که کتابهایی [روشنگر] حمل میکند؛16 چه زشت است شباهت گروهی که نشانههای خدا را [در عمل] دروغ شمردند [با چهارپایی که بر اوست کتابی چند] و خداوند مردمان ستمگر17 را [به سوی سعادت] رهبری نمیکند.18
15 - معنای «مَثَلْ»، تفهیم مطلب از طریق ارائه دلیل و حجت یا نمونه و شبیه است تا عبرتی در این تطبیق حاصل گردد. مثالها عاقبت و سرانجام کارها را تشریح و تبیین میکنند. مجسمه را در زبان عربی «تمثال» میگویند که قالب و مُدلی از انسانها، حیوانات یا اشیاء دیگر است. گاهی اخلاق و رفتار یا شیوه زندگی کسی الگویی «مثال» زدنی برای دیگران میشود. کما آنکه عیسی بن مریم مجسمه مِهر و محبّت و مثالی برای بنیاسرائیل بود [زخرف 57 (43:57) و 59 (43:59) ]، فرعون نیز نظام حکومتی خود را الگویی نمونه و مثال زدنی میدانست [طه 63 (20:63) ]. مثال زدنهای قرآن، تفهیم مطلب از طریق ارائه مدل مشابه است. کلمه «مَثَل» به صورت فرد و جمع و نکره و معرفه و با ضمیر 92 بار در قرآن تکرار شده است.
16 - «سِفْر» به کتاب و نامه گفته میشود که حقایقی را روشن و آشکار میسازد و جمع آن «اَسْفار» است [قاموس قرآن]. فعل «أَسْفَرَ»، با کلمات: سافر، مسافر و سفیر همریشه است. به خروج از خانه و شهر نیز از این جهت سفر و مسافرت گفته میشود که از تنگنای زندگی خارج میشویم و در صحرا و دشت افقهای روشنتری از طبیعت را میبینیم. سفیر نیز به فرستاده و نماینده رسمی گفته میشود که حامل پیامهای دولت متبوعه خود میباشد و آن را آشکار میسازد. سوگند «وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ» اشاره به کنار رفتن پرده شب و جلوهگری روشنایی روز است.
17 - ظلم در تلقی اکثر مردم، ستم کردن به دیگری و پایمال کردن حقوق است، اما اصل این کلمه به معنی کاستن از حق یا گذاشتن چیزی در غیر مکان آن است که مغایر تعادل میباشد. مناسبات انسان با خدا، خلق او و نفس خود باید متناسب و معادل با حق باشد، در غیر اینصورت هر نوع انحراف از حق موجب ظلم و به هم خوردن تعادل میگردد. قرآن شرک ورزیدن به خدا را که قرار دادن معبودانی در مکان او و کاستن از حق ربوبیت است، «ظلم عظیم» شمرده است لقمان 13 (31:13) - [...یَا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ».
18 - هدایت راه «نمایی» نیست، راه «بردن» است، «ایصال بالمقصود» است. کسی که از شما آدرس میخواهد؛ اگر به او نشانه راه بدهید، راهنماییاش نمودهاید، ولی اگر جلو بیفتید و او را به مقصد برسانید، هدایتش کردهاید. در هدایت دانستن راه کفایت نمیکند، تبعیّت از هادی و رفتن در راه درست ضرورت دارد، به همین دلیل قرآن فقط برای متّقین، مؤمنین و محسنین و مسلمین [تسلیم حقیقت شدگان] هدایت است، با عمل به این صفات است که میتوان به دنبال هادی [کتاب و سنّت] به سوی مقصد رفت. دانش دینی بدون آن صفات کسی را به مقصد نمیرساند.