يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
هر آنچه در آسمانها و زمین است، [با انجام نقش مثبت و کمالآفرین خود] خدا را [از هر عیب و نقصی در نظامش عملاً] منزّه میدارند.2 [هم] فرمانروایی از آنِ اوست،3 و هم ستایش و سپاس منحصر به او 4 و او بر هر چیزی [نظامبخش و] اندازهگذار است.5
1- هفت سوره قرآن با تسبیح آغاز میشود [عدد کامل]؛ سه سوره آن با «سَبِّحُ لِلَّهِ» [حدید، حشر و صف]، دو سوره با «یُسَبِّحُ لِلَّهِ» [جمعه و تغابن]، یک سوره با «سُبْحَانَ الَّذِی» [اسراء] و یک سوره نیز با فرمان «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ» [اعلی] خطاب به انسانها.
این سوره برحسب مطالعات آماری و علمی کتاب «سیر تحوّل قرآن» [جدول 15]، در سال هشتم بعثت در متن مصیبتها و سختیهای دوران رسالت نازل شده و همچون سوره طلاق بر تقوا و یاد خدا تأکید بسیاری کرده است، به طوری که نام جلاله «الله» با وجود کوتاهی سوره 20 بار در آن تکرار شده است [یک بار به ازاء هر 12 کلمه]!
سالهای هفتم و هشتم هجرت، به گفته مورخین، مقارن با آغاز دوران حبس و حصر پیامبر و مسلمانان در دره تنگی در مکه [شِعب ابیطالب] بوده است که گویا دو سه سالی به طول انجامیده است. در این دوران، که سختی و فشار فقر و گرسنگی و بیماری به نهایت رسیده بود، دارایی ابوطالب و خدیجه هم کفاف مؤمنین محصور را نمیداد و تنها دو ماه پس از خلاصی از این انزوای اجباری، عمو و همسر وفادار و پشتیبان پیامبر به فاصله سه روز وفات یافتند [رمضان سال دهم]. سختیها و محرومیتهای زندان سه ساله در چنین تنگنایی، که ارتباطات آنها را با بیرون قطع کرده بود، آزمایش بزرگی برای تبلور ایمان و خلوص آن به شمار میآمد.
آیات این سوره را برحسب تنوع موضوعی میتوان به 4 بخش تقسیم کرد:
الف] آیات 1 تا 4- درباره مبانی چهارگانه ربوبیّت الهی در عالم هستی: 1- مُلک [فرمانروایی]، 2- قدر [نظامبخشی به جهان هستی و قدر و اندازه نهادن در پدیدهها]، 3- خلق [آفرینش آسمانها و زمین و انسان و صورت هستی بخشی به انواع پدیدهها]، 4- علم [بر آسمانها و زمین، عملکرد نهان و پیدای آدمی و به ذات صدور].
ب] آیات 5 تا 7- گرفتار شدن اُمتهای انکارکننده پیشین به عواقب اعمالشان.
ج] آیات 8 تا 13- خطاب به معاصرین مؤمن و کافر پیامبر اسلام.
د] آیات 14 تا 18- تعارض عقیده و ایمان در کانون خانواده و تبیین نیکوترین برخورد.
2 - بروز استعدادهای خدا داد هر موجودی در جهان هستی تسبیح او و کار حساب شدهای است که بدون آن عیب و نقصی در هستی پدید میآید. همچون ساعتی که حذف هر پیچ و دندهای آنرا از دقّت میاندازد.
«تسبیح» از «سباحه» به معنای شناوری و حرکت منظم در مسیر و مداری معین مشتق شده است. وقتی قرآن تأکید میکند همه اجزاء هستی و هر آنچه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح میکنند، جوش و خروش و جنبشی در طبیعت و ذرّات عالم را نشان میدهد که به سوی هدفی متعالی و کمال آفرین جریان دارد. همچون کارخانهای عظیم با هزاران کارگر و کارمند و مهندس و تکنیسین و مهارتهای دیگر که صبح تا شام کاری برای تولید میکنند و هر یک از آنان وظیفهای به عهده دارد که رفع عیب و نقص و نارسایی از امور متنوع و پیچیده کارخانه است.
3 - مُلک مدیریت و اداره امور است، به کسی که مدیریت و حکومت یا فرماندهی میکند، «مَلِک» و تصاحب قدرت و توانایی یافتن بر آن را «مِلک» میگویند و اسم فاعل آن «مالِک»، صاحب مال و حکومت است، همانطور که خداوند «مالک الملک» است. به پادشاه مطلق هستی «ملیک» [در باب فعیل]، و به کارگزاران مُلک خدا، «مَلَک»، جمع آن ملئکه، گفته میشود.
4 - حمد را حالتی بین «مدح» و «شکر» شمردهاند. شکر در برابر نعمت انجام میشود و مدح در ستایش، در حالی که حمد، هم در شکر و سپاس نعمتهای خداست، و هم در ستایش صفات و اسماء او. پس هر حمدی شکر است، ولی هر شکری حمد نیست، همچنین هر حمدی مدح است، اما هر مدحی حمد نیست.
در حمد به حکمت خدا توجه میکنیم و در شکر به نعمت او. مقابل حمد، «ذم» [بدگوئی] است و مقابل شکر، کفر [ناسپاسی و نادیده گرفتن نعمت]. از آنجایی که همه افعال خدا بیعیب و نقص و نیکوست، حمد به طور مطلق و کامل در انحصار اوست.
5 - «قدیر» از ریشه «قدر» سازماندهی، اندازهگذاری و نظامبخشی است که پایه یا محصول قدرت و توانایی میباشد. جمله «اِنَّ الله/ اِنَّهُ/ اِنَّکَ/ وَهُوَ/ کَان الله عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» که 35 بار در قرآن تکرار شده زمینههای متنوع قدر و اندازهگذاری پروردگار را نشان میدهد. در ضمن سه مرتبه صفت «قدیر» به تنهایی و چهار مرتبه با صفت علیم آمده است.