ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَت تَّأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوا وَّاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ
این [سرنوشت] به آن دلیل بود که آنها در پاسخ پیامبرانشان، که پیوسته نشانههای روشنی برای [هدایت] آنان میآوردند؛ میگفتند: آیا بشری [مثل خودمان] ما را هدایت میکند؟11 پس [به این بهانه] انکار کردند و روی برتافتند، و خدا [از ایمان آوردنشان] بینیازی نمود و خدا بینیاز و ستوده است.12
11 - این پاسخ همیشگی منکران به پیامبران، ناشی از این پندار قدیمی بوده است که اگر خدا خواسته باشد انسان را هدایت کند، باید فرشتهای از عالم قدس و ملکوت بفرستد، نه بشری همچون خودمان. آنها باور نمیکردند آدمی میتواند از فرشته برتر آید!
12 - آدمیان به دلیل نقض وجودی دوست دارند مورد تعریف و تمجید قرار گیرند، ولی خدا نیازی به حمد ندارد و حمد شده مطلق [حمید] است. صفت «حَمِید» 17 بار در قرآن تکرار شده که 10 بار به صورت مزدوج با صفت «غَنِی»، سه بار با صفت عزیز، و بقیه با صفات حکیم، مجید، ولی به خدا نسبت داده شده است و یک بار به صورت تنها به «صِرَاط الحَمِید» [حج 24 (22:24) ].
پس از سه آیه فوق درباره عواقب انکار «نبوّت» و «قیامت» که دامنگیر منکران اُمتهای گذشته شد، اینک در شش آیه بعد از یکطرف مردم را به ایمان به خدا و رسول و نور هدایتی [کتابی] که فرستاده دعوت میکند، و از طرف دیگر به عواقب انکار حق و گریز از مصیبتهای راه خدا هشدار میدهد.