الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ

همان که مرگ و زندگی را آفرید4 تا شما را به چالش5 [در سختی‌ها برای رشد و کمال] بیندازد تا [معلوم شود] کدام یک از شما نکوکارتر است6 و او فرادست7 [در عقوبت ستمگران] و آمرزگار [گناه مؤمنان] است.

4 - اکثر مردم مرگ را نابودی و عدم مطلق تلقی می‌کنند، ولی در این آیه «موت» را مقدّم بر حیات، مخلوق خدا شمرده است! ابتدا خاک با مواد آلی و عناصر و استعدادهای مختلفی آفریده شد و سپس به اتکاء آن حیات پدید آمد. به همین گونه ذرّات پوسیده و خاک شده بدن آدمی در ترکیب دیگری تا روز رستاخیز محفوظ می‌ماند. کرم ابریشم نیز پس از پیله بستن، بی‌حرکت و مرده به نظر می‌رسد، اما کمی بعد، قبرِ پیله را شکافته و به صورت پروانه خارج می‌شود.
اصطلاح «ارض المیّه» [زمین مرده] و بَلَد المَیِّت [سرزمین و شهر مرده] و امثالهم که در قرآن به کار رفته، نشان می‌دهد که مرگ توقف فعالیت حیاتی گیاه و حیوان است، نه رهسپار شدن به عدم.

5 - اغلب مفسرین و مترجمین «ابتلاء» را آزمون و امتحان معنا کرده‌اند. اما خدا نیازی به آزمون بندگان و کسب اطلاع از نتیجه آن ندارد، بلکه کلمات ابتلاء و فتنه کوره آبدیده شدن و تحقّق یافتن استعدادها و گوهرهای نهان در وجود آدمی است. برای توضیحات بیشتر، ر ک به «پژوهشی در پرتو قرآن» ج 4، آزمایشات آدمی ص 44 تا 90.

6 - به میدان ابتلاء انداختن انسان برای نائل شدن به نیکوترین اعمال، علاوه بر این سوره، در آیه 7 سوره هود (11:7) نیز آمده است: «وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً...».
نائل شدن به نیکوترین کردار «أَحْسَنُ عَمَلاً» در 10 آیه قرآن [عدد تمام] تکرار شده است. پس از آن نیکوترین پاسخ در مجادله با مخالفین [4 آیه]، نیکوترین روش در سرپرستی مال یتیم، و نیکوترین تحیّت قرار دارد.
این سؤال که هدف خدا از آفرینش انسان چیست، همواره مطرح بوده است، در این آیه به یک بُعد این هدف که رشد و کمال انسان در چالش با سختی‌ها، از طریق نیکوترین عمل برای حرکت به سوی بی‌نهایت است، اشاره کرده [که در آیه 7 سوره هود (18:7) و آیه 7 سوره کهف (18:7) نیز تکرار شده است]، در آیه 119 هود (11:119) شایستگی نایل شدن به رحمت خدا، و در آیه 56 ذاریات (51:56) عبادت را که هموار کردن دل و پذیرا شدن حکم خدا است مطرح ساخته است که هرکدام از زاویه‌ای به هدفی واحد اشاره دارند.

7 - صفت «عزیز» در زبان عربی، دلالت بر عزّت مطلق، یعنی ابرقدرت بودن می‌کند که دستی بالای دست او نیست. از این نظر به شاهان «عزیز» می‌گفتند. مثل عزیز مصر [فرعون]. زمین بلندی را که آب بر آن سوار نمی‌شود نیز «عزاز» می‌گویند.