خُذُوهُ فَغُلُّوهُ

[گفته می‌شود] او را بگیرید و دربندش کنید.25

25 - این فرمانی تکوینی در گرفتار شدن به بازتاب عمل و اسیر عواقب انحرافات شدن است. اخذ، همان گرفتن است، اما گرفتن انواع و اقسام، با مصادیق و موضوعات مختلف دارد. مثل: گرفتن پیمان، گرفتن زینت [به خود بستن]، گرفتن دوست، گرفتن انتقام، گرفتن [انتخاب] راه... اما گرفتن خدا [در: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ...] در مورد ستمگران، دامنگیر شدن آنها به عواقب و آثار اعمالشان می‌باشد. به کار بردن فعل امر جمعی «خُذُوهُ»، نقش نظامات و نیروهای هستی را در این فرآیند نشان می‌دهد.
در ادبیات فارسی آمده است که: «رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست، می‌برد آنجا که خاطر خواه اوست»، این رشته را که شیطان و دشمن دوست‌نما به گردن می‌اندازد، در زبان عربی «غُل» می‌گویند که البته نه نرم و نازک، بلکه همچون قلاده آهنین سخت و سطبر است. این طوق را به دست و پا نیز می‌بندند، اما در قرآن فقط در ارتباط با گردن‌ها آمده است: رعد 15 (13:15) - «...وَأُولَئِکَ الْأَغْلالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ...»، سبا 33 (34:33) - «...وَجَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا...». بدیهی است این اوصاف جنبه تشبیهی و تمثیلی دارد و به صورت مجازی برای فهم اسارت آدمی در وابستگی به قدرت و ثروت دنیا بیان شده است. اما نسبت دادن آن به خدا، با ضمیر جمعی، نقش نیروها و نظامات جهان را، که به فرمان خداوندِ علت‌العلل و مسبب الاسباب عمل می‌کنند، بیانگر این واقعیت است که عملکرد منکران آنها را، همچون معتادان، اسیر زنجیرها و طوق ‌های اسارت و وابستگی می‌کند.
«غُلّ» [به ضم غین] طوق گردن و [به کسر غین] «غِلّ» عداوت و کینه است. اصل غلول آبی است که به میان درختان روان می‌شود و به خیانت از آن جهت که به طور مخفی [همچون آبی که بی سر و صدا به زمین نفوذ می‌کند]، به مُلک و مزرعه دیگری وارد می‌شود، غلول، و به عداوت و کینه، که در سینه‌ها می‌گردد «غِلّ» می‌گویند. با ارتباط مابین کلمات «غُلّ» [طوق گردن] و غِل و غلول می‌توان گفت کینه و عداوت و خیانت کافران در دنیا همچون طوقی آنان را در آخرت وابسته و اسیر می‌کند.