فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

پس نام40 [=ویژگی و صفات] پروردگار بزرگت41 را بی‌عیب و نقص شمار.42

40 - منظور از کلمه «اسم» در قرآن، لفظ و عنوان قراردادی نیست؛ اسم، دلالت بر صفت و ویژگی می‌کند، همچنانکه اسم یحیی و زکریا... لفظ نبود و آموزش اسماء به آدم، تعلیم الفاظ و علائم قراردادی نیست. اسماء الهی بیانگر صفات او هستند، نه اسماء بی‌مسمّی!
هیچ نامی بـی حقیقت دیـده‌ای
یا ز گاف و لامِ گُل گُل چیـده‌ای
اسم خواندی رو مُسَمّی را بجو
مـه بـه بـالا دان نـه انـدر آبِ جـو
گر زنام وحرف‌خواهی بگذری
پاک‌کن‌خود را زخود هین‌یکسری
[دفتر اول مثنوی، ابیات 3476 به بعد]

41 - مشرکینِ معاصر پیامبر، «الله» را قبول داشتند، ولی منکر رحمانیت و ربوبیّت مستقیم و بلاواسطه او بودند. معنای ربوبیت، همان ارباب و صاحب اختیار و همه‌کاره بودن است که مشرکین با توسل و تشفعشان به بُت‌ها و سرسپردگی‌شان به متولیان دینی، از آن منحرف می‌شدند. در ترجمه‌ها و بسیاری از تفاسیر، ربّ را «پروردگار» معنا کرده و مفهوم «تربیت» و پروراندن را از آن استنباط نموده‌اند ، هرچند چنین برداشتی بیگانه با مفهوم اصلی «ربّ» نیست، امّا مفهوم تربیت را در مواردی می‌توان پذیرفت که از ریشه «رَ بَ وَ» مشتق شده باشد، نه ریشه «رَ بَ بَ». در قرآن تنها 20 بار مشتقات ریشه «رب و» [که مفهوم تربیت به آن بر می‌گردد] به کار رفته است. امّا 980 بار مشتقات ریشه «رب ب» به معانی ارباب و صاحب اختیار و گرداننده امور در قرآن آمده است. هرچند برای نام «ربّ» ترجمه رسا و جامعی در فارسی نداریم و هر مترجمی به سلیقه خود معادلی را برگزیده است، امّا به نظر می‌رسد همان کلمه «خداوند»، که به غلط برای «الله» به کار برده می‌شود، برای «ربّ» مناسب‌تر باشد! خداوند در زبان اصیل فارسی به صاحب و مالک و اداره کننده گفته می‌شد. مثل: کدخدا، ده خدا [مالک ده]، خداوند رعیّت، خداوند خانه و خداوند مُلک. جالب توجه است که نام «الله» و هیچ یک از اسماء الهی با ضمیر نیامده، اما برعکس، نام ربّ هرگز به تنهایی و بدون ضمیر و حالت مضاف و مضاف الیه نیامده است!!

42 - «تسبیح» از «سباحه» به معنای شناوری و حرکت منظم در مسیر و مداری معین مشتق شده است. وقتی قرآن تأکید می‌کند همه اجزاء هستی و هر آنچه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح می‌کنند، جوش و خروش و جنبشی در طبیعت و ذرّات عالم را نشان می‌دهد که به سوی هدفی متعالی و کمال آفرین جریان دارد. همچون کارخانه‌ای عظیم با هزاران کارگر و کارمند و مهندس و تکنیسین و مهارت‌های دیگر که صبح تا شام کاری برای تولید می‌کنند و هر یک از آنان وظیفه‌ای به عهده دارد که رفع عیب و نقص و نارسایی از امور متنوع و پیچیده کارخانه است. معنای تسبیح نیز چنین است. عالم وجود نیز کارخانه عظیم و غیر قابل تصوری است که همه مخلوقات به فرمان الهی نقشی را ایفا می‌کنند که مجموعه را به رشد و کمال سوق می‌دهد. با این توضیح، تسبیح ربّ عظیم یا اعلی، درک کردن و همراه و هم‌آهنگ شدن با حرکت عظیم و اعلایی است که سرنخ آن به دست «ربّ العالمین» است. تسبیح همچون شکر، از احساس قبلی آغاز، به زبان جاری و در عمل خود را نشان می‌دهد.