الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ

سپاس و ستایش 1 [تماماً] ویژه خداوندی است که آسمان‌ها [=عالم ستارگان] و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و روشنی را [از مبانی حرکت و حیات در طبیعت] قرار داد، 2 سپس [در روند تاریخی رشد و کمال موجودات، با آفرینش انسانِ مختار] آنهائی که کفر ورزیدند [=حقیقت توحید و تدبیر خدا در زندگی خود را نشناختند]، دیگران را همتای پروردگارشان می‌گیرند [با شرک در عبادت، برای برآوردن حاجات خود به واسطه‌ها متوسل می‌شوند].

1- متأسفانه معادل جامع و کاملی برای کلمه «حمد» در زبان فارسی وجود ندارد. لغت‌نامه قرآنی «مفردات راغب» حمد را حالتی بین «مدح» و «شکر» شمرده است. با این توضیح که حمد حالت خاصی از مدح ولی عام‌تر از شکر است زیرا مدح شخص ممکن است به خاطر رفتار پسندیده، یا ظواهر زیبایش باشد، که اولی اختیاری و دومی غیر‌اختیاری است، ولی حمد فقط به موضوعات اختیاری تعلق می‌گیرد.
شکر فقط در برابر نعمت انجام می‌شود و به احساس قلبی، به زبان آوردن و استفاده عملی از آن در راستای رضایت نعمت دهنده تعلق می‌گیرد، در حالی که حمد، هم در ستایش و سپاس نعمت‌های خداست، و هم در ستایش صفات و اسماء او. پس هر شکری حمد است، ولی هر حمدی شکر نیست، همچنین هر حمدی مدح است، اما هر مدحی حمد نیست.
ما در حمد به حکمت خدا توجه می‌کنیم و در شکر به نعمت او. مقابل حمد، «ذم» (بد‌گوئی) است و مقابل شکر، کفر (ناسپاسی و نادیده گرفتن نعمت). از آنجائی که همه افعال خدا بی‌عیب و نقص و نیکوست، حمد به طور مطلق و کامل در انحصار اوست.
در قرآن جمعاً 5 سوره با «الْحَمْدُ لِلَّهِ» آغاز شده است که هر کدام از زاویه و منظری خاص شایستگی خدا را برای ستایش بیان می‌کند:
سوره حمد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَـمِینَ (از منظر ربوبیّت و تدبیر و اداره)
سوره انعام: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ (از منظر آفرینندگی)
سوره کهف: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ (از منظر ارسال رُسُل و انزال کتاب)
سوره سبا: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ (از منظر مالکیّت و پادشاهی و فرمان)
سوره فاطر: الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (از منظر نوآفرینی و نقش نیروها- فرشتگان)
از نظر ترتیب نزول نیز (به استثنای جا به جائی ردیف‌های 2 و 3) نظم زمانی رعایت شده است؛ سوره فاتحه (3 بعثت)، انعام (10 بعثت)، کهف (7 بعثت)، سبا (4 هجرت) و فاطر (10 هجرت) تفاوت در تأکید بر موضوعات متفاوت را در ارتباط با روند رشد فکری مخاطبان و مقتضیات اجتماعی باید جستجو کرد.
در ضمن، در آیه اول سوره سجده 2 بار و از دو زاویه موضوع «حمد» مطرح شده و در اولین آیه سوره تغابن نیز کلمه حمد آمده است.

2- در این آیه پس از آفرینش عالم ستارگان و زمین، به نظام‌مندی تاریکی و روشنی اشاره می‌کند، شاید کمتر به ذهن مردم عادی آمده باشد که تاریکی و نور از ابتدا نبوده و به تدریج آفریده شده‌اند.
از نظر علمی، امروز روشن شده است که بعد از انفجار اولیه (Big Bang) در لحظه پیدایش جهان، تا حدود 300 میلیون سال که دوران تاریک (Dark Ages) نامیده شده است، جهان را تاریکی مطلق پوشانده بود. به تدریج با متراکم شدن ابرهای گازی، تحت تأثیر نیروی جاذبه و عوامل دیگر (از جمله Black Matter)، شدت حرارت ناشی از تراکم گازها، که تا میلیون‌ها درجه سانتیگراد می‌رسید، فعل و انفعالات هسته‌ای تبدیل ئیدروژن به هلیوم را موجب گردید و با پیدایش خورشیدهای فروزان، جهان روشن گردید. پس تاریکی و نور طبق نظامی مقرّر شده‌اند (وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ). شگفت آنکه چنین حقیقتی را قرآن 14 قرن قبل برای مردمی که الفبای این علوم را هم نمی‌دانستند، در «بنای آسمان‌ها، گسترش آن و خروج پرتو نور» این چنین بیان کرده است:
نازعات 27 (79:27) تا 29- أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا وَأَغْطَشَ لَیْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا
آیا شما از نظر آفرینش سخت‌ترید، یا آسمانی که (خدا از نقطه‌ای) بنا کرد؟ (آسمانی که) بلندی آن را (از همه سو) برافراشت و یکسان بیاراست (نظام‌مندش ساخت)، شبش را پدید آورد و پرتو نورش را (از درون خورشیدها) خارج ساخت؟
به کار بردن فعل «بَنَا» که همچون بنا کردن ساختمان از نقطه‌ای آغاز می‌شود و به تدریج بالا می‌رود، دقیقاً درباره ساخته شدن جهان صدق می‌کند.
در آغاز ذرات اولیه کوارک (Quarks)، که از کوچک‌ترین اجزاء شناخته شده ماده (Matter) می‌باشد، با جمع شدن در پروتون و نوترون، همچون سیمان هسته اتمی را ساختند و به تدریج سبک‌ترین هسته‌های هیدروژن و هلیوم از عدم سر برآورد تا بالاخره با گردش الکترون‌ها به دور هسته‌های اولیه، ساختمان اتم شکل گرفت و اتم‌ها نیز سنگ بنای اولیه جهان گشتند.
تصاویر به دست آمده توسط تلسکوپ ماهواره پلانک در یک و نیم میلیون کیلومتری زمین از اشعه‌های فسیل در اعماق جهان (باقیمانده از تشعشعات بیگ بنگ و بنای اولیه جهان)، نشان می‌دهد که اولین تشعشع نوری در هسته اتم 380 هزار سال پس از انفجار اولیه (Big Bang) پدید آمده است و پیش از آن، به دلیل حرارت و تراکم فوق‌العاده، ذرات ریز اولیه در مراحل ابتدائی خود امکان تشعشع نداشتند، آنگاه با انبساط تدریجی جهان و سرد شدن نسبی فضا، به تدریج تشعشع نوری از بطن اتم متولد شد. اما این پرتوها هنوز توان روشن کردن فضا را نداشتند و 300 میلیون سال پس از آن با شکل‌گیری کهکشان‌ها و فعل و انفعالات اتمی درون ستاره‌ها (Nuclear Fusion) جهان با چراغ درون ستارگان روشن گردید.
در هر حال اگر به مقیاس ذره‌ای به نور نظر کنیم، پس از 380 هزار سال از انفجار اولیه (Big Bang)، اولین تشعشع نوری، با آغاز گردش الکترون‌ها پیرامون هسته اولیه (نوترون و پروتون) پدید آمد، و اگر به مقیاس کلان به نور نظر کنیم، پس از 300 میلیون سال سلطه تاریکی بر جهان، با تشکیل ستاره‌های درخشان و گردش آنها پیرامون هسته‌های کهکشانی جهان روشن شد. در هر حال ابتدا خدا تاریکی را بر جهان حاکم کرد (أَغْطَشَ لَیْلَهَا) و پس از آن با فعل و انفعالات هسته‌ای (در ذره و کلان) تشعشعات نوری را از ماده خارج ساخت (وَ اَخْرَجَ ضُحَاهَا).
مفرد آمدن نور و جمع آمدن ظلمات، ممکن است به مبدأ واحد داشتن نور و کثرت تاریکی برحسب فاصله آن از منبع نور اشاره داشته باشد. همچنانکه نور هدایت هم یکی است ولی ظلمت‌های گمراهی کثیر است.
در انتها لازم است به احتمال دیگری که ممکن است درباره نظام‌مندی تاریکی و نور (وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ) به ذهن خطور کند توجه کنیم و آن نقش انرژی سیاه و مادّه سیاه در شکل‌گیری نور و تاریکی است. دنیائی که می‌شناسیم، فقط 4 درصد جهان را تشکیل می‌دهد و 96٪ بقیه را مادّه سیاه 26٪ و انرژی سیاه 70٪ تشکیل داده‌اند. وصف سیاه، همچون حفره سیاه (Black Holes) به خاطر ناشناخته و نامرئی بودن آن است، که همچون اسکلت و ستون فقرات جهان را تشکیل داده و از همان آغاز در شکل‌گیری ذرّات اولیه، و بعدها در شکل‌گیری ستارگان نقش اساسی داشته است. دنیای مادی که می‌شناسیم از ذرّات مرئی تشکیل شده است، اما مادّه سیاه هیچ فعل و انفعال نوری ندارد، این دو مخلوق پروردگار، چه بسا نمادی از نور و ظلمت باشند.