وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ
ـ [با وجود چنین معیار و ملاکی] اگر از بیشتر مردم این سرزمین [=مکه] پیروی کنی، 195 تو را از راه خدا گمراه میسازند، آنها تنها پیرو گمان خویشاند 196 و سخن جز به تخمین نمیگویند. 197
195- در قرآن 20 بار «اکثرالناس» را با صفاتی همچون: لا یعلمون (12 بار)، لا یؤمنون (3 بار)، لا یشکرون (3 بار)، اَبی اکثر الناس الاّ کفورا (2 بار) برشمرده است. واقعیت هم چنین است که بیشتر مردم نه علم و آگاهی از حقیقت خدا و دین دارند و نه شکر نعمات او را میگذارند، بلکه جز راه کفران نعمت نمیپویند. چنین واقعیاتی تنها در ارتباط با خداست و هرگز نمیتوان به اتکاء این اوصاف حقوق اکثریت مردم را در امور اجتماعی نفی کرد. در قرآن 45 بار «اکثرهم» تکرار شده که بیش از همه (15 بار) اکثرهم لا یعلمون آمده است، پس از آن (11 بار) اکثرهم لا یؤمنون و به ترتیب: لا یعقلون، یفسقون، لایشکرون، یجهلون، کاذبون، کارهون، لایسمعون و مشرکین آمده است. ضمیر «هُم» (در اکثرهم) به منکران دعوت پیامبران برمیگردد.
196- حدس و گمان، البته به عنوان گام نخست، برای شناخت یک موضوع ایرادی ندارد، آنچه مورد ایراد است، اکتفا کردن به گمان و اتکاء به آن در زندگی است. باورهای مشرکین درباره نقش بُتها در برآوردن حاجات و اعتکاف در بُتخانهها و آداب و زیاراتی که انجام میدادند، تماماً مبتنی بر اوهام و خرافات و گمانهای جاهلانه بود. امروز نیز بسیاری از دینداران عالم به آداب و تشریفاتی در آئینهای مذهبی خود پایبندی نشان میدهند که بر پایه ظنّ و گمان در طول تاریخ شکل گرفته است و با اساس شریعت مغایرت و تضاد دارد.
197- «خرص»، سخن گفتن از روی ظنّ و گمان و حدس و تخمین است که هیچ کدام برای رسیدن به حق کافی نیست. از پنج باری که این واژه در قرآن آمده، سه بار آن همراه پیروی از ظنّ (یتبعون الظن) و یکبار نیز (زخرف 20 (43:20) ) همراه سخن گفتن بدون علم و آگاهی آمده است.