وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ
شما را چه میشود که از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمیخورید؟ 200 حال آنکه [خداوند] چیزهایی را که بر شما حرام شده [پیش از این] به وضوح 201 برایتان بیان کرده است، مگر آنچه از [خوردن] آن ناچار باشید، و بسیاری [از مردم، دیگران را] با نظریات [ناشی از تمایلات شخصی] خود بیهیچ دانشی گمراه میکنند. 202 بیگمان پروردگار تو نسبت به متجاوزان [از حدود شریعت] داناتر است.203
200- این آیه تأکیدی است بر توصیه آیه قبل؛ اما سؤال این است که چه کسانی از آنچه نام خدا بر آن برده شده بود نمیخوردند و آن را حرام میشمردند!؟ جز مشرکین و ظاهراً نومسلمانانی که همچنان تحت تأثیر فرهنگ ریشهدار و شرکزده حاکم بودند؟ پاسخ چرایی آن را باید در مرز میان نظام شرک و توحید یافت؛ مشرکین به «شفاعت» واسطهها در ارتباط با خدا و قربانی کردن دامها پایبند بودند (یونس 18 (10:18) ، زمر 3 (39:3) و 43 (39:43) ) و ارتباط مستقیم با خدا و ذبح قربانی را جز در آستانه بُتها و به یاد و نام و تبرّک آنان مجاز نمیشمردند. طبق آیه 136 همین سوره (6:136) ، آنها سهم معینی از محصولات کشاورزی و دامها را وقف آستانه «شرکاء» خود میکردند و بدیهی است که در صورت قربانی کردن مستقیم به نام خدا، چیزی برای متولیان و پاسداران نظام شرک باقی نمیماند! ناگفته نماند برخی مفسرین مخاطب آیه را مسلمانانی دانستهاند که از روی احتیاط شرعی! از خوردن ذبیحه حلال هم خودداری میکردند! که البته بسیار بعید مینماید.
201- این آیه (برحسب محاسبات کتاب سیر تحوّل قرآن) در سال 6 هجرت نازل شده است و حکم محرمات چهارگانه (مردار، گوشت خوک، خون، و آنچه به نام غیرخدا ذبح شده) در آیه 115 سوره نحل (16:115) در سال 2 هجری آمده است. این مطلب سه بار دیگر در سالهای بعد مورد تأکید قرار گرفته است: بقره 173 (2:173) (9 هجری)، انعام 145 (6:145) (10 هجری)، و مائده 3 (5:3) (11 هجری).
202- کلمه «هَوی» مقابل «هُدی» میباشد. مخالفت با هدایت الهی معنایش ترجیح تشخیص خود و تمایلات نفسانی میباشد. گرچه «هوس»، از نتایج پیروی از «هَوی» است، ولی هوی الزاماً و همیشه با هوس همراه نیست. معنای هوی، «سقوط» و تمایل است (طه 81 (20:81) ، نجم 1 (53:1) ، حج 31 (22:31) ، ابراهیم 43 (14:43) و...) و پیروی از هوای نفس، به جای پیروی از حق، به سقوط آدمی از مقام انسانیت میانجامد. هوای نفس همان «خودپرستی» و ایگوهای آدمی است که در قرآن دو بار به آن اشاره شده است: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ... (آیا ندیدهای آن را که خودش را معبود خود گرفته و...- فرقان 43 (25:43) و جاثیه 23 (45:23) ). کلمه هوی در قرآن عمدتاً با کلمه تبعیّت آمده است (23 بار از 38 بار) که دنبالهروی از نظریات و مُد روز و تمایل و راحت و رضایت نفس را در برابر پیروی از هدایت الهی مطرح میسازد (ر ک به: نجم 3 (53:3) ، ص 26 (38:26) ، اعراف 176 (7:176) ).
203- به پاورقی 198 (6:117) مراجعه شود.