وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ
و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخورید که مسلماً این کار، فسق [=نقض حکم خدا] است 206 و بیگمان شیاطین 207 [=سردمداران نظام شرک] به دوستان [=دنبالهروی] خود اشاره میکنند 208 تا با شما به مجادله [برای تغییر عقیده] بپردازند 209 و [بدانید] اگر از آنها اطاعت کنید، شما نیز مشرک خواهید شد.210
206- «فسق» در زبان عربی، پاره کردن پوسته محافظ است که موجب «فساد» میگردد. همچون پاره شدن پوست میوه که موجب نفوذ میکرب و فساد و گندیدگی آن میشود. پوسته انسان همان حریم و حدود شرعی و نظامات ایمانی است. تقوا نیروئی است که ما را به محافظت از حریم و حدود مدد میرساند و فسق به پاره کردن آن و تجاوز از مرزهای مجاز گفته میشود. مشرکین معاصر پیامبر هنگام ذبح دامهایی که خدا آفریده، با صدای بلند و هلهله کردن نام بُتهای خود را میبردند و به افتخار آنها، که شفیعان خود نزد خدا میپنداشتند، عمل قربانی را انجام میدادند. چنین تشریفاتی البته موجب فراموشی خدا و اعتبار و اهمیت یافتن بُتها نزد مصرفکنندگان قربانی میشد. امروزه نیز باید دید قربانی کردن گاو و گوسفند در مَقدم مقامات و مسئولین دولتی، یا نام مقدسینی را بر نذریهایی که رزق خداست نهادن چه صورتی دارد؟
207- شیاطین (جمع شیطان)، آدمیان شیطان صفت و طغیانگر نسبت به حق و حقوق مردماند. ریشه این کلمه «شَطَنَ»، دوری از حق و از مدار طاعت است. اگر ابلیس شیطان نامیده شده، به دلیل تمرّد و نافرمانیاش در برابر خداست و از این نظر شیطان ، هم وصفی است بر فرشتهای که از سجده بر آدم امتناع کرد، و هم وصف هر انسانی که از دایره فرمان خدائی خارج شود. اشعههای مضرّ حیات و سنگهای سرگردان در جوّ نیز شیطان شمرده شدهاند (ملک 5 (67:5) ، صافات 7 (37:7) ، حجر 17 (15:17) ) و همینطور میکرب و عوامل بیماریزا (ص 41 (38:41) )، در قرآن شیطان همواره به صورت معرفه آمده و شیاطین حالت عام دارد. همانطور که درباره فرشتگان افعال: ارسال، نزول، جعل، ولایت، تلاوت و وحی به کار رفته است، درباره شیاطین هم این افعال مورد استفاده قرار گرفته است، مثل: ...أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ... (مریم 83 (19:83) )، وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِینُ (شعراء 210 (26:210) و 221 (26:221) )، ...إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ (اعراف 27 (7:27) )، وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ... (بقره 102 (2:102) )، ...وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ... (انعام 121 (6:121) ).
انسانهای پاکدامن و پرهیزکار در معرض نزول و ارسال فرشتگان قرار میگیرند و برخوردار از ولایت آنها میشوند و انسانهای گمراه و ستمگر در معرض نزول افکار و القائات شیطانی و پذیرای رسولان این جریان (أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ...). در این سوره کلمه شیاطین بیش از سایر سورهها آمده است (آیات 71، 112 و 121).
208- کلمه «وحی» که 78 بار در قرآن تکرار شده است، بر سخن گفتن و انتقال پیام به شیوهای غیر متعارف دلالت میکند. در قرآن آمده است، زکریا(ع) که با ملاقات فرشتگان و بشارت تولد یحیی(ع) دچار لکنت زبان و ناتوانی در سخن گفتن شده بود، از طریق ایما و اشاره و با حرکات دست مردم را از محراب عبادت توصیه به تسبیح شبانه روزی خدا میکرد (مریم 11 (19:11) ). چنین حالتی را قرآن وحی نامیده است؛ وحی انسانی به انسانهای دیگر به شیوه غیر متعارف. سخن گفتن پنهانی و توطئه گرانه شیطان صفتان علیه پیامبران را نیز، که غیر صریح و منافقانه است، قرآن وحی نامیده است (انعام 112 (6:112) و 121 (6:121) ). خدا علاوه بر پیامبران، به زنبور عسل (نحل 68 (16:68) )، طبقات جوّ زمین (فصلت 12 (41:12) )، زمین (زلزال 5 (99:5) )، حواریون حضرت عیسی (مائده 111 (5:111) )، و مادر موسی (اعراف 160 (7:160) ) نیز وحی کرده است.
209- معنای اصلی جدال، محکم کردن و تابیدن نخ و ریسمان است و در مجادله میان انسانها، گوئی طرفین دعوا با بحث و گفتگوی خصمانه تلاش میکنند گِره اعتقادات خود را محکمتر و پیوستگی نظریات طرف مقابل را سُستتر کند و به این وسیله، همچون دو کُشتیگیر، دیگری را مغلوب نمایند. این واژه 29 بار در قرآن آمده است و از ویژگیهای مختص آدمی است که نه تنها از جسم و جان و موجودیت خود، بلکه از حیثیت و آبرو و آرمانهای حتی باطل خویش هم به سختی دفاع میکند.
210- وقتی حکم خدا به صورت آشکار ابلاغ شده باشد، پیروی از افکار و القائات شرکزدگان و تحت تأثیر جوّ روزگار واقع شدن شرک محسوب میشود. مگر شرک چیزی جز مشارکت دادن انگیزههای غیرخدائی در زندگی است؟