يَامَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ

ـ [در روز قیامت خداوند از آنان می‌پرسد:] ای گروه جن و انس 228 [=فریبکارانِ در نقاب نفاق، و ساده لوحان احساس باور] آیا رسولانی از میان خودتان [از جانب خدا] برای شما نیامدند تا آیات مرا بر شما حکایت کنند و از دیدار امروزتان [در مواجهه با عذاب اعمال] هشدارتان دهند؟ گویند: [آری] علیه خویش گواهی می‌دهیم. و زندگی دنیا [این چنین] آنان را فریفت و [اینک به ناچار] به زیان خویش گواهی می‌دهند که بی‌گمان پیوسته حق را انکار می‌کردند.

228- در این سوره (و نیز سوره الرحمن) چهار بار «انس و جنّ» آمده است که بیش از سایر سوره‌ها می‌باشد، از این روی شایسته به نظر می‌رسد اگر تأمل بیشتری در معنای قرآنی «انس و جنّ»، با نگاهی به موارد کاربرد آن، در کتاب الهی بکنیم.
قرآن درباره آدمیزاد سه واژه به ظاهر مشابه: ناس، انسان و انس را به کار برده است که به رغم مشابهت ظاهری، تفاوت معنایی ظریفی باهم دارند؛ بیش از همه (241 بار) «ناس» در قرآن آمده است که دلالت بر نوع آدمی و توده‌های «مردم» می‌کند. بعد از آن «انسان» (65 بار) است که ناظر به ویژگی‌های نیک و بد اخلاقی این موجود است و خدا هرگاه بخواهد از صفات و خلقیات آدمی سخن بگوید عنوان «انسان» را برمی‌گزیند. نام «اِنس» در مرحله سوم (18 بار) قرار دارد که همواره با «جن» آمده است. اگر کلمه «جن» در قرآن، «پوشیده و نامحسوس بودن» را تداعی می‌کند، درست در جهت معکوس، کلمه «انس»، دلالت بر «محسوس و آشکار» بودن می‌کند. اولی به دلایل متعدد طبیعی یا تصنّعی، برای ما ناشناخته می‌آید، و دومی محسوس و ملموس است.
در کلمه «انس» مفهوم «احساس» (حواس پنجگانه) غلبه دارد، مثل احساسی از آتش که در بیابانی سرد و تاریک به موسی(ع) دست داد (إِنِّی آنَسْتُ نَارًا- طه 10 (20:10) ، نمل 7 (27:7) ، قصص 29 (28:29) ). احساس به سن بلوغ رسیدن را نیز قرآن با کلمه انس بیان کرده است: نساء 6 (4:6) - ... فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا... آشنائی و اُنس گرفتن با دیگران نیز از عواطف و احساسات آدمی ناشی می‌شود (نور 27 (24:27) - ...لا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا...).
سؤال اصلی این است که منظور از «انس و جن» در این آیه و نیز آیه 112 همین سوره (6:112) (وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ...) که از جبهه مقابل پیامبران نام می‌برد، چه کسانی بوده و هستند؟ دشمنان پیامبران را قرآن در آیات متعددی به دو گروه: مستکبران و پیروان آنها تقسیم کرده است (اعراف 75 (7:75) ، سبا 31 (34:31) تا 34، ابراهیم 21 (14:21) ، غافر 47 (40:47) و...) که گروه اول را همان طاغوت‌ها و جبّاران ظالم تاریخ، و گروه دوم را توده‌های تبعیت کننده از نظام حاکم و اعضای حزب باد! تشکیل می‌دهند (جالب اینکه از 18 باری که جن و انس در قرآن باهم آمده‌اند، 13 بار آن دلالت بر شرّ بودن و دشمنی این دو گروه با حق می‌کند). قرآن گروه نخست را به دلیل فریب شبانه‌روزی مردم با تبلیغات و وعده‌های دروغین (سبا 33 (34:33) )، پوشاندن نیّت ناپاک خود و ناشناخته ماندن اهداف واقعی‌شان، با واژه «جن»، که دلالت بر پنهان بودن می‌کند، معرفی کرده و گروه دوم را که عقل و خرد را در پیروی کورکورانه از ستمگران قربانی می‌کنند، با واژه «انس»، که دلالت بر «احساس گرائی» و تمایل به اُبهت ظاهری و زرق و برق حاکمان می‌کند.
اینک باید پرسید کدام واقعیت تاریخی و عقل سلیم گواهی می‌دهد که موجوداتی غیرمادّی و ناشناخته به نام «جن»، اکثریت انسان‌ها را به پیروی از خود در طول تاریخ واداشته‌اند!؟ ملت‌های گذشته در طول تاریخ جز سرسپردگی به طاغوت‌ها و جبّاران و جیره‌خواری از سفره قدرت آنها، از کدام «جن و پری» تمتّع و بهره‌مندی جسته‌اند؟ آیا جمله «کَذَلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ» (در سرآغاز آیه 129 (6:129) ) بیانگر «ولایت» و سلطه ستمگرانی از میان خود آدمیان بر جوامع بشری نیست که مصداق واقعی مفهوم جن (فریبکار، ریاکار، منافق صفت و پنهان کار) هستند؟
قرآن در یک تقسیم‌بندی کلی، جبهه مقابل پیامبران را به دو دسته جن و انس تقسیم کرده است؛ می‌فرماید برای هر پیامبری شیطان صفتانی از جن و انس قرار دادیم (انعام 112 (6:112) ). روز قیامت دوزخیان از خدا می‌خواهند کسانی از جن و انس را که موجب گمراهی آنان شده‌اند، نشان دهد تا لگد‌کوبشان کنند (فصلت 29 (41:29) ). آیا جز این است که لگدکوب کردن مربوط به آدمیان خاکی است!؟ آیا جز ارباب زر و زور و تزویر و سرسپردگان وابسته و مقلّد آنها از میان مردم (ناس) کسان دیگری مورد نظر هستند؟ این آیات تنها مربوط به مشرکین معاصر پیامبر نیست، مخاطب قرآن همه آدمیان در همه ادوارند. به فرض هم اگر کسانی در آن زمان جن‌پرست (به معنای مصطلح) بوده باشند، آیا در روزگار ما و تاریخی که خوانده‌ایم، جامعه‌ای را سراغ دارید که جن‌پرست بوده باشند!؟
در قرآن آمده است که در دنیا رجالی از انس، به رجالی از جن پناه می‌برند (سوره جن آیه 6 (72:6) )، ما در دنیا از پناه بردن هموطنانی (مأنوس) به بیگانگان (به دلیل خودباختگی‌های فرهنگی یا جلب منافع در پناه آنها) خوانده و شنیده‌ایم، اما هرگز شاهد پناه بردن آدمیان به موجودات نامریی نبوده‌ایم.
برای بررسی بیشتر در مفهوم دوگانه جن و انس، به این آیات نیز رجوع کنید: اعراف 38 (7:38) و 179 (7:179) ، فصلت 25 (41:25) ، احقاف 18 (46:18) ، رحمن 33 (55:33) ، جن 5 (72:5) ، هود 119 (11:119) ، سجده 13 (32:13) ، و ناس 6 (114:6) .
نکته دیگر تفاوت ریشه و اصل کلمات ناس، اِنس و انسان می‌باشد که تأثیر مهمی روی معنا و مقصود آنان می‌گذارد. ناس (مردمان) از ریشه «نوس»، به ویژگی تحرّک، جابجایی و آمد و شد آدمیان اشارت دارد. همچنانکه نوسان بیانگر حرکت و تکان خوردن است. در زبان عربی در مورد راندن شتر، تکان خوردن شاخه درخت، آویختگی و حرکت زلف‌ها، جنبیدن اشیاء، لرزش شعله شمع یا فتیله چراغ و... از همین کلمه استفاده می‌کنند. عنکبوت، یا تار آن را نیز که در اثر باد در تکان و نوسان است «نُواس» می‌گویند. با این حال، هیچ موجودی در دنیا قابلیت نقل و انتقال و پویایی مکانی به مانند آدمیان را ندارد که دائماً در سیر و سفر برای تفریح و تجارت و تبادل تجربه و علم و فرهنگ با مردمان دیگر در قاره‌های جهان می‌باشد.
اما «انسان» از ریشه «اَنَسَ»، معرّف موجودی مشتاق اُنس و الفت اجتماعی است و احوالات روحی و روانی و عواطف و احساسات (مثبت یا منفی) آن را دربر می‌گیرد. حال آن که کلمه «بشر»، بر ویژگی ظاهری آدمی دلالت می‌کند و برخلاف انواع قبل، که بدنشان پوشیده از پشم بود، پوست بدنش آشکار است (بشره = پوست). گویا از آنجایی که نسل آدمی، طبق تحقیقات علمی، از مناطق گرمسیر آفریقایی به قاره‌های دیگر حرکت کرده است، بی‌نیاز از پوشش طبیعی بوده و بعدها در مهاجرت به مناطق سردسیر از پشم و پوست حیوانات یا الیاف مصنوعی استفاده کرده است.
«اِنس» نیز (همچون انسان) از ریشه «اَنَسَ» می‌باشد، اما در دو باب متفاوتِ فَعَلَ (اَنَسَ) و فِعلان (انسان). کلمه اِنس بیشتر به همان بُعد ظاهری و حواس پنجگانه و غرایز ارتباط پیدا می‌کند و کلمه انسان بیشتر بر خُلق و خوی و شخصیت انسانی.