قُلْ يَاقَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِـمُونَ

ـ [حال که دنیا، دارِ اختیار و ابتلاء است] بگو: ای قوم من، با تمام امکانات خود [به هر کاری که می‌خواهید] عمل کنید، من نیز [به وظیفه خود] عمل کننده‌ام، به زودی خواهید دانست سرای نهایی [=سعادت سرمدی] از آنِ چه کسی است، 231 مسلماً ستمگران رستگار نخواهند شد. 232

231- دار و دیار و دایره همه از یک ریشه هستند. اصل این کلمه به گونه‌ای از گردش و جریان داشتن و رفت و آمد حکایت می‌کند. مثل گردش چشم در حدقه خود هنگام ترس و نگرانی (احزاب 19 (33:19) )، یا داد و ستد و گردش سرمایه در مبادلات تجارتی (بقره 282 (2:282) ). دار و دیار سرزمینی است که در آن زیست و آمد و شد می‌کنیم و دوائر گردش روزگار و حوادثی است که هر از گاهی روی می‌دهد. در قرآن 10 بار از «دارالاخره» نام برده شده است، پس از آن از عُقبی‌الدار (رعد 22 (13:22) ، 24 (13:24) و 42 (13:42) ) یا عاقبه‌الدار (انعام 135 (6:135) و قصص 37 (28:37) )، دارالسلام (سرای سلامتِ بهشت- انعام 127 (6:127) و یونس 25 (10:25) ) و بالاخره سوء الدار (رعد 25 (13:25) )، دارالفاسقین، دارالبوار، سوء الدار، دارالخلد، دارالمقامه (سرای اقامت) و دارالمتقین. اما در عُقبی‌الدار یا عاقبه‌الدار، مفهوم آنچه در پی می‌آید و سرانجام و عاقبت منظور می‌باشد.

232- «فِلاح» را رستگاری، موفقیت و به نجات و پیروزی رسیدن ترجمه کرده‌اند. ریشه این کلمه «فَلَحَ»، تداعی کننده شکافتن موانع برای انجام کار و پیشروی در مسیر است. در زبان عربی کشاورز را به خاطر شکافتن و شخم زدن زمین «فلاّح»، و کشاورزی را «فلاّحت» می‌گویند. به همین نحو دریانورد را نیز، که دریا را می‌شکافد و پیش می‌رود، فلاّح می‌نامند. در زبان انگلیسی نیز دوره رشد و پیشرفت انسان را با کلمه Fluorite ، و کسی یا چیزی را رشد و توسعه کرده باشد، با کلمه Flourish وصف می‌کنند.