وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَّا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَن نَّشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَّا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ
و به خیال خویش گفتند: این دامها و این کشتزارها [که تولید آنها وقف بُتخانه است، برای بقیه مردم] موقوفه [=ممنوع] است؛ 238 هیچ کس حق ندارد از آن بخورد جز کسانی که ما بخواهیم [یعنی متولیان و خادمان بُتکده] و نیز چهارپایانی که سوار شدن بر آن ها تحریم شده بود، و چهارپایانی که [هنگام ذبح] نام خدا را بر آن نمیبردند. 239 [همه این احکام من درآوردی] افترایی بود که به خدا نسبت میدادند. به زودی [خدا] کیفر دروغهایی که [به نام دین] میبافتند به آن ها خواهد داد. 240
238- سنگ را «حَجَر» (جمع آن حجاره و احجار) گویند. در گذشته برای ایجاد حریم و حفاظ در ملک و مزرعه و جلوگیری از ورود بیگانگان، از سنگچین استفاده میکردند، به این اعتبار, «حِجر» معنای منع و محافظت میدهد. از این منظر, عقل را به دلیل حفاظت شخص و منع او از ارتکاب بدی، و خانه را نیز به خاطر سرپناه و محافظ بودنش (نساء 22 (4:22) ) حِجر میگویند.
در حِجر بودن، چیزی شبیه وقف ابنیه و اراضی در زمان ما برای تأمین مخارج اماکن مذهبی و مساجد و مدارس وابسته به آن و پرداخت حقوق متولیان و خادمین آن ها میباشدکه ایکاش یک دهم آنچه خرج آینهکاری، طلاکاری و تزئینات آن اماکن و ولخرجیهای سازمان اوقاف میشود، صرف تبلیغ اهداف توحیدی و اخلاق نیکوی آن پرچمداران سادگی و صفا و اخلاص میشد.
239- مشرکین به خیال خود و به قیاس بشری، برای اسب و شترهایی که تعداد بیشتر یا دوقلو تولید مثل میکردند، امتیازی قایل میشدند و سوار شدن بر آنها را حرام میشمردند! جزئیات فقهی من درآوردی آنان در مورد این قبیل چهارپایان را قرآن در آیه 103 سوره مائده (5:103) بیان کرده است. در ضمن آن ها هنگام ذبح چهارپایانی که وقف بُتها شده بود، نام خدا را نمیبردند. فقیهانِ دوران جاهلیت این چنین مردم را به نام دین اسیر فتاوی خود ساخته بودند.
240- «افتری» از ریشه «فَرَی»، سخنانی من درآوردی و بیپایه و اساس و بافته شده است. در قرآن آمده است که ماجرای حضرت یوسف(ع) قصهای ساختگی نیست، بلکه حقیقتی است که در کتابهای پیشین نیز ذکر گردیده است: «...مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ...» (یوسف 111 (12:111) ).