قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
بگو: آیا [انتظار دارید] غیر از خدائی را [که] پدیدآورنده آسمانها و زمین است، 15 ولی [=سرپرست و کارساز خود] بگیرم؟ در حالی که او [به بندگان] روزی میبخشد و خود روزی داده نمیشود. بگو: من مأمورم که نخستین تسلیم شده [به حکم پروردگار] باشم و [به من فرمان داده شده] هرگز از مشرکین مباش 16 [در تسلیم به خدا مخلص باش].
15- میان دو فعل: «خَلَقَ» و «فَطَرَ» تفاوتی است؛ خلق ممکن است تکراری یا مسبوق به سابقه باشد، آدمیان نیز در کار خلق صنعت و ساختمان هستند، اما فطر از شکافتن عدم و پدید آوردن خلقتی بدیع و نوین سخن میگوید.
16- در قرآن 6 بار تکرار شده است که «ابراهیم از مشرکین نبود»، بلکه حنیف و مُسلم بود، 3 بار به پیامبر اسلام فرمان داده که هرگز از مشرکین نباش (وَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ- انعام 14 (6:14) ، یونس 105 (10:105) ، قصص 87 (28:87) ). هم پیامبر خلیل، و هم پیامبر رحمت تأکید کردهاند که از مشرکین نیستند (انعام 79 (6:79) و یوسف 108 (12:108) )، این همه تأکیدات برای چیست!؟ آیا احدی در طول تاریخ ادعا کرده است که آن دو بزرگوار مشرک، به معنای بُتپرست، بودند؟ این آیات که در سال 10 بعثت در ارتباط با ولی گزینی و واسطهتراشی مشرکین در عبادت نازل شده است، دقیقاً موضوع و مصداق شرک را مشخص میسازد. شرک آفت ایمان و نشان ناخالصی است، آنچنان که پیامبر مکرّم اسلام فرمود: «شرک در وجود مؤمن همچون راه رفتن مورچه در شب تاریک روی سنگ سیاه نادیدنی است!»