قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
بگو: بیائید 264 تا آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده است برخوانم؛ [اوّل] این که چیزی را شریک او مشمارید، [دوّم] به پدر و مادر نیکی کنید و [سوّم] فرزندانتان را از [ترس] تنگدستی مکشید، [زنده به گور یا سقط جنین نکنید و نگران نباشید چون] ما، هم شما را روزی میدهیم و هم آنها را. و [چهارم] به کارهای زشت، چه آشکار و چه پنهان، نزدیک مشوید، 265 و [پنجم] کسی را که خدا [ریختن خونش را] حرام کرده مکشید، مگر به حق [=در قصاص قتل]. این است آنچه [خداوند] شما را به آن سفارش کرده است، 266 باشد تا [این اصول را] به کار بندید.267
264- « تَعَالَوْا» با عُلو و عالی و اعلی همریشه است. این خطابی معمولی و فرمانِ ساده «بیائید» نیست، خطابی است برای برتر و بالاتر آمدن از سطح خوردنیهای حلال و حرام و نگاهی عمیقتر به محرمات رفتاری در افق معنویات، که تا آیه 153 در 10 بند بیان شده است. بسیاری از دینداران سطحی به ظواهر نجس و پاکی و امور تشریفاتی شرعی مشغول میشوند و از اصل و اساس که توحید است غافل میمانند.
265- کلمات ظاهر و باطن علاوه بر این آیه، در 5 آیه دیگر قرآن آمدهاند؛ 1) حدید 3 (57:3) - تأکید بر ظاهر و باطن بودن خدا (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ...)، 2) لقمان 20 (31:20) - نعمتهای فراوان ظاهری و باطنی (...وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً...)، 3) اعراف 33 (7:33) - حرمت زشتیهای ظاهری و باطنی (قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ...)، 4) انعام 120 (6:120) - نزدیک نشدن به زشتیهای ظاهری و باطنی (وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ)، 5) حدید 13 (57:13) - در امنیت بودن کسانی که باطن خود را اصلاح کرده باشند و بیرون ماندن ظاهرنمایان (...بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ).
266- جمله «ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ» در این آیه و دو آیه بعد سه بار تکرار شده که اولی با «تَعْقِلُونَ»، دومی با «تَذَکَّرُونَ» و سومی با «تَتَّقُونَ» ختم آمده است.
267- «تعقلون» فعل است و دلالت بر کاربرد عقل در امور میکند، بنابراین ترجمه «تا اندیشه کنید» برگردان رسایی نیست. در ضمن معنای «عقل» در اندیشیدن خلاصه نمیشود. عقل به فرمایش حضرت علی(ع) (در نامه 31 نهج البلاغه) حفظ تجربههاست. با تفکر در امور، «علم» حاصل میشود و کاربرد علم (حاصل از تئوری یا تجربه عملی) تعقل نامیده میشود. پس عاقل کسی است که به علمش عمل میکند. چنین معنایی البته با فهم امروزی ما از عقل، که فرسنگها از سرچشمه فاصله گرفته، فرق دارد.