وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُـولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ
بعضی از آنان به [گفتار تو] گوش میدهند، و[لی] ما بر دلهای آنها [در نظام علت و معلولی حاکم بر رفتار انسانها] پردهای در برابر فهم آن [حقیقت توحیدی] و بر گوشهاشان سنگینی [از شنیدن سخن حق] قرار دادهایم 31 و [به این ترتیب] اگر هر آیتی ببینند، باور نمیکنند، تا جائی که [بی هیچ شرمی] وقتی نزد تو آیند، به مجادله میپردازند و میگویند این [قرآن] جز افسانههای پیشینیان نیست.
31- این آیه (که مشابه آن نیز در کهف 57 (18:57) و اسراء 46 (17:46) نیز آمده است)، بیانگر این حقیقت است که ایمان امری صد در صد داوطلبانه و قلبی است، پس مادام که خودِ شخص آمادگی و تمایلی به ایمان و شنیدن حرف حق نداشته باشد، هر هدایت و ارشادی بینتیجه است. کسانی که دلشان شیفته ذوقیات و زینتهای دنیاست، گوئی پردهای بر دلشان زده شده که زیبائیهای معنوی را نمیبینند و گوش دلشان از شنیدن حقایق اخروی سنگین است. این تعابیر، تمثیلی برای تجسّم و عینیت بخشیدن به موضوعات ذهنی است. نسبت دادن آن به خدا، نشان دادن نقش نظامات علت و معلولی خداوند است (ن ک: یاسین 8 (36:8) و 9، سبا 33 (34:33) ).
«اکـّنه» جمع «کِن» به معنی غلاف و ساتر است که چیزی را بپوشاند و احاطه کند. همچون پرده تیره و ضخیم که مانع تابش نور خورشید به اتاق میگردد. آنچه دل منکران را از فهم حقایق توحیدی باز میدارد، اعتقادات خرافی آباء و اجدادی است که همچون غلافی زنگار بر قلب آنان بسته و آینه دلشان را تیره کرده است. این همان تعبیری است که در آیه 41 سوره مطففین (83:41) آمده است: « کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» (چنین نیست، بلکه تبهکاریهایشان بر دلشان زنگار بسته، چنین نیست، بیتردید آنها در آن روز (قیامت) از پروردگارشان در حجاباند).