وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

و اوست آن که در [خوابِ] شب [کنترل جان] شما را می‌گیرد 71 و بر آنچه در روز [از طریق اعضاء و جوارح خود] انجام داده‌اید 72 آگاه است و سپس در آن [=روز] شما را بیدار می‌کند 73 [= شما را از مرگ موقت برمی‌انگیزد و این روند خواب و بیداری همچنان ادامه می‌یابد] تا سرآمد معین [=اجل حتمی عمر شما] فرا رسد، سپس بازگشت شما به سوی اوست، آنگاه شما را به آنچه [در مدّت عمر خود] می‌کردید آگاه خواهد کرد.74

71- «یَتَوَفَّاکُمْ» از ریشه «وَفَیَ»، تمام کردن است. تمام کردن برحسب موضوع و مورد، معانی مختلفی به خود می‌گیرد. مثل‌ تمام کردن عهد و پیمان، تمام و کمال دادن حق دیگران، تمام دادن پیمانه و ترازو، تمام و وفا کردن عهد خدا و... مرگ را نیز از آن جهت وفات گفته‌اند که عمر آدمی تمام می‌شود و جانش به آخر می‌رسد. اخذ جان را (در باب تفعّل و استفعال) توفّی و استیفا می‌گویند که قرآن آن را به خدا و فرشتگان (ملک الموت) نسبت داده است. آنچه را گرفته می‌شود در عرف به اشتباه روح می‌نامند و می‌گویند فلانی قبض روح شد، روح از تنش جدا شد، روحش به آسمان رفت! ولی معنای روح در قرآن به کلی متفاوت از عامل حیاتی است و از 24 مرتبه‌ای که در کتاب الهی از گرفتن جان (توفّی) سخن به میان آمده، حتی یکبار هم لفظ «روح» به کار نرفته است! آنچه گرفته می‌شود «خودِ» انسان است که در آیه 42 سوره زمر (39:24) «نَفْسْ» نامیده شده است:
«اللهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»
ترجمه: خداست که نَفْس‌ها (جان‌ها) را هنگام مرگشان (به تمامی) می‌ستاند و (اما) آن نفسی که در خواب نمرده، همان کسی (خدائی) که مرگ را بر او مقرّر کرده، آن را نگه می‌دارد و بار دیگر (در بامدادان به کالبدش) باز می‌فرستد تا سرآمدی معین (این تناوب مرگ و حیات موقّت -خواب و بیداری- تا دم مرگ ادامه پیدا می‌کند) مسلماً در این (پدیده خواب) بس نشانه‌هاست برای مردمی که پیوسته می‌اندیشند.

72- به اعضای بدن انسان مثل دست و پا، که به وسیله آنها کار و کسب می‌کنیم، «جوارح» می‌گویند و سگ شکاری را نیز که با تعقیب شکار آن را به چنگ و دندان می‌گیرد «جارِحِه» می‌نامند (مائده 4 (4:4) )، از آنجائی که معمولا گرفتن با چنگ و دندان تأثیر و زخمی در شکار به جای می‌گذارد، مفهوم تأثیر «جراحت» در این واژه غلبه کرده است، کما آنکه «آثار و عوارض» گناه در نفس با جمله: «اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ» و صف شده است (جاثیه 21 (45:21) ). جمله: «...وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ...» (که به جای: یعلم ما عملتم/فعلتم/کسبتم و... آمده) اشاره به تأثیرات منفی و مثبتی دارد که از دستاورد ما در زندگی روزمره در جانمان می‌نشیند.

73- «بعث» برانگیختگی است. برانگیختگی از خوابِ گران مرگ در روز بعثت، از خواب شبانه و نیمروز، خواب 313 ساله اصحاب کهف و بالاخره برانگیختگی و بیداری یک انسان در جامعه‌ای خفته (که بعثت نامیده می‌شود).

74- در این آیه سه بار «ثم» به کار رفته که نشانگر ظرفی از زمان است؛ مدّت «ثُمَّ» اولی، خواب حدود 8 ساعت شب است؛ مدّت «ثُمَّ» دومی، طول عمر آدمی تا مرگ است؛ و بالاخره «ثُمَّ» سومی، فاصله زمان مرگ تا قیامت می‌باشد!