فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ

پس هنگامی که [تاریکی] شب بر او [=اطراف او را] پوشاند، 105 ستاره‌ای دید، [و به خود یا بُت‌پرستان] گفت: این ربّ [=گرداننده و صاحب اختیار] من است! پس هنگامی که افول کرد، گفت: غروب کنندگان را دوست ندارم. 106

105- مشتقات کلمه جن (مثل جان، جنه، مجنون، جُنّه، جنات، اجنّه) 201 بار در قرآن تکرار شده است، اما این تنها موردی است که این کلمه به جای اسم به صورت فعل درآمده است. کلمه «جن» در زبان عربی، در همه مشتقات و موارد کاربرد آن، دلات بر نوعی پوشیدگی و اختفاء از حواس ظاهری انسان می‌کند. از جمله انسان‌های دیگری که در سایر نقاط عالم با زبان و فرهنگ دیگری زندگی می‌کردند و برای اعراب کاملا جن (ناآشنا و غریبه) بودند. و گرنه قرآنی که برای انسان‌ها نازل شده و از غسل و تیمم و ازدواج و طلاق و صدها حکم مادی سخن می‌گوید، معنا ندارد کتاب هدایتی موجوداتی غیر مادی باشد. در قرآن تصریح شده است که برای هر قومی هدایت‌گری از جنس خودشان می‌فرستیم و اگر در زمین فرشتگان ساکن بودند، رسول‌شان هم حتماً فرشته می‌بود.

106- افول، زایل شدن تدریجی نور (ستاره، ماه و خورشید) است که 4 بار در قرآن و فقط در این سوره آمده است. ابراهیم حدود 3 تا 4 هزار سال قبل در دوران طفولیت نوع انسان در بابل می‌زیسته و پرستش خدایان متعدد (ارباب انواع)، از جمله ستارگان و ماه و خورشید، در تمدّن‌های کلده و بابل معمول بوده است. بنابراین طبیعی است ابراهیم در آغاز سفر ایمانی خود، سیری در اندیشه‌های حاکم بکند و هرکدام را در بوته آزمون عقلی و فطرت پاک خویش بیازماید، این که آیا همه آزمون در یکروز انجام شده، یا مدتها ذهن او را به خود مشغول می‌داشته، و آیا با مردمان چنین استدلال‌هایی را در میان می‌گذاشته، یا در نفس خویش، خدایی را که در پرتو عقل و فطرتش به آن باور داشته، در مظاهر طبیعت و مصادق عینی جستجو می‌کرده، چندان روشن نیست. غرض از ذکر این مراحل، چه بسا یادآوردی خاطره گام بلندی است که یک انسان در دوران تقلید و پیروی از فرهنگ حاکم، از طریق استدلال و برهان و پیروی از عقل و منطق به سوی حقیقت برداشته است.