إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

من روی [دل] خویش 109 حق‌گرایانه 110 به سوی کسی کرده‌ام که آسمان‌ها و زمین را [از عدم] آفریده 111 و من [در عبادت او] از مشرکین نیستم.112

109- معنای ظاهری «وجه»، همان چهره و روی آدمی است، اما از آنجایی که روی آوردن به هر چیز، نشانه رویکرد دل به آن است، معنای باطنی این کلمه، اهداف و آرمان‌هایی است که به آن روی می‌آوریم. مثلا آنگاه که ابراهیم(ع) پس از روی آوردن به ستاره و ماه و خورشید و مشاهده افول آنان، به آفریدگار آنها روی آورد و گفت: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ...» (انعام 79 (6:79) )، مسلماً متوجه ساختن وجه خود، همان نگاه دل و هدفگیری در زندگی است. اصطلاحات: «ابتغاء وجه الله» (پى‌جوئی وجه خدا) و «یریدون وجه الله» (خواستن وجه خدا)، که به کرّات در قرآن تکرار شده (از جمله: بقره 115 (2:115) و 272 (2:272) ، رعد 22 (13:22) ، روم 38 (30:38) و 39، رحمن 27 (55:27) ، انسان 9 (76:9) ، لیل 20 (92:20) ، و...). همان جهت و هدف خدایی است که مؤمن به آن روی می‌آورد. چنین است تسلیم کردن وجه خود به خدا (...أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ...- آل‌عمران 20 (3:20) ). این که در قرآن گفته شده در قیامت کسانی با وجه خود به آتش می‌افتند، منظور همین اهدافی است که به آن روی آورده‌اند (از جمله اسراء 97 (17:97) ، فرقان 34 (25:34) ، قمر 48 (54:48) ).

110- حنیف از ریشه «حَنَفَ»، بیانگر انگیزه و میل از گمراهی به هدایت و از کجی به راستی و استقامت است. به بیان قرآن، حنیف بودن معادل مشرک نبودن است (حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ- حج 31 (22:31) ) و یا اخلاص در عبادت (وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ- بینه 5 (98:5) ). واژه مخالف حَنَفَ، جَنَفَ می‌باشد که نوعی تمایل معکوس را نشان می‌دهد.
بیشتر آدمیان در ارتباط با حق خونسرد و خنثی هستند و کمتر انگیزه و احساسی برای جستجو و گرایش به حق از خود نشان می‌دهند. اما «حنیف» صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت حق‌گرایی در شخص می‌کند. نمونه ممتازش در قرآن، ابراهیم خلیل(ع) است که چنین حالتی در شخصیت او حالت ثابت و راسخ یافته بود و تغییر و تحول باورهایش از ستاره و ماه و خورشید پرستی تا رویکرد به ربّ العالمین، نشانگر حق جویی خالص او از همان دوران نوجوانی تا اواخر عمر در تسلیم به خدا و ذبح فرزند می‌باشد. در دو مورد باقیمانده (روم 30 (30:30) و یونس 105 (10:105) )، واژه «حنیفاً»، هدفگیری حق‌گرایانه به سوی دین خدا را نشان می‌دهد: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا.

111- میان دو فعل: «خَلَقَ» و «فَطَرَ» تفاوتی موجود است؛ خلق ممکن است تکراری یا مسبوق به سابقه باشد، آدمیان نیز بعضاً در کار خلق صنعت و ساختمان هستند، اما فطر از شکافتن عدم و پدید آوردن خلقتی بدیع و نوین سخن می‌گوید.

112- پاورقی 16 همین سوره (6:14) .