يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

تا [آثار و عوارض] بعضی از گناهان شما3 را پاک کند4 و [عذابی را که از کردار بدتان در حال وقوع است] تا سرآمدی معیّن [=عمر طبیعی شما] به تأخیر اندازد.5 مسلماً وقتی اجل [=سرآمد] خدایی فرا رسد، تأخیر پذیر نیست، ای کاش می‌دانستید.

3 - معنای اصلی «ذنب»، دُم یا دنباله و یا عوارض و عقوبتی است که در پی و عقب گناه می‌آید. اگر به گناه ذنب گفته شده، به خاطر همین پیامدهای ناگوار آن در دنیا و آخرت می‌باشد.

4 - استغفار از ریشه «غَفَرَ» [پوشاندن و پاک کردن]، باور و پذیرش خطای خود و آمادگی و تمایل به پاک شدن و اصلاح است، وقتی تیرگی‌های قلب با توبه زدوده شد، آنگاه نور حق بر آن می‌تابد، این است ارتباط استغفار با مشمول رحمت واقع شدن. در این سوره سه بار از استغفار یاد کرده است که با توجه به کوتاهی حجم سوره، نشانه اهمیت کلیدی آن در این ماجرای تاریخی می‌باشد [آیات 4، 7 و 10].

5 - اجل همان سرآمد یا سر‌رسید زمانی است که مشتقات آن 57=19x3 بار در قرآن تکرار شده است، از سرآمد مهلت قرض گرفته تا سرآمد زایمان، سرآمد عمر افراد یا جوامع، سرآمد دنیا، سرآمد عمرِ ماه و خورشید و...
جمله «أَجَلٌ مُسَمًّى» 21 بار در قرآن تکرار شده است. مسمی از ریشه «اسم»، و تسمیه نام گذاری است که در جمله «أَجَلٌ مُسَمًّى» معنای سرآمد تعیین شده می‌دهد. این اصطلاح در صنعت هم استفاده می‌شود. مثل «ظرفیت اسمی» برخی ماشین آلات، که حداکثر بارگذاری مجاز را معیّن می‌کند.
گفته می‌شود اجل دوگونه است، اجل عمر افراد و جوامع، که کم و بیش یکسان است و به آن «أَجَلٌ مُسَمًّى» [از پیش تعیین شده] گفته می‌شود، و «اِجَل مُعَلَّق» برحسب سوء رفتار فردی و اجتماعی ممکن است پیش بیفتد و موجب هلاکت گردد. اصولا طبق اصل «اثر وضعی اعمال»، هر عملی عکس‌العمل و پیامد نیک و بد خود را دارد و اجل را پس و پیش می‌اندازد. استغفار [به معنای تمایل به تغییر و اصلاح] مکانیسمی است که اجل شتاب گرفته شده را به تأخیر و تعویق می‌اندازد [آیه 4 همین سوره (71:4) و آیه 10 سوره ابراهیم (14:10) ]. اگر چنین مکانیسمی نبود به تعبیر قرآن، که دو بار تکرار شده، جنبنده‌ای روی زمین باقی نمی‌ماند [نحل 61 (16:61) و فاطر 35 (35:35) ].
همان‌طور که عمر تک تک انسان‌ها محدود است، عمر تمدن‌ها و مجتمعات انسانی نیز محدود می‌باشد. یک انسان ممکن است با رعایت اصول بهداشتی و اخلاقی و با ورزش و استراحت و تغذیه سالم و زندگی در محیطی با آب و هوای سالم و دور از جنجال‌های محرّک اعصاب و روان، عمر خود را به مرز صد سال نزدیک کند یا آن که با افراط در پُرخوری و شهوترانی و قمار و زندگی در محیط آلوده با روابط غیرسالم، زودتر از اجل طبیعی در همان سنین کودکی فوت کند [اِجَل مُعَلَّق]. به نسبتی که انسان بتواند شرایط زندگی خود را از هرجهت سالم سازد، اجل معلق او به تأخیر می‌افتد و به مرز اجل طبیعی نزدیک می‌شود «وَیُؤَخِّرْکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى». اقوام و جوامع نیز چنین حالتی دارند این که حضرت نوح به قوم خود می‌گوید: توحید و تقوی و اطاعت را پیشه کنید تا ذنوب [دنباله و نتیجه و اثر اعمال بد] شما پوشانده شود و اجلتان را خدا به تأخیر اندازد، به همین دلیل می‌باشد.