يَاأَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ

ای آن که جامه به خود پیچیده‌ای!2

1 - هفت آیه ابتدای سوره مدثر به نظر غالب مفسرین دومین گروه آیاتی است که در اولین سال بعثت، پس از پنج آیه ابتدای سوره «علق»، نازل شده است، هرچند قلیلی از مفسرین این هفت آیه را نخستین گروه شمرده‌اند. بقیه آیات سوره در میانه دومین سال بعثت نازل شده‌اند، به استثنای آیه طولانی 31 [با حجم 13 برابر متوسط بقیه آیات] که در سال 8 بعثت در تکمیل و تفصیل مطلب اضافه شده است. طول متوسط و تعداد کلمات هر آیه راهنمای روشنی بر این تقسیم‌بندی می‌باشد [ر ک به جدول 15 کتاب سیر تحول قرآن].
در این سوره سه کلمه «انذار»، «ذکر» و «بشر» مثلثی را تشکیل می‌دهند که مطالب سوره بر محور مشترک آنها می‌گردد. «انذار» که هشدار دادن و آگاه ساختن از خطری در کمین است، به عنوان اولین و اصلی‌ترین پیام رسالت «یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ»، و نخستین نقش قرآن نشان داده شده است «نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ». آنچه خداوند از طریق وحی بر پیامبر نازل کرده «تذکره» نام دارد و کلمه «ذکر» که مقابل «نسیان» است نوعی «خودآگاهی» و یادآوری فطرت پاک نخستین می‌باشد.
تکرار سه بار کلمه «ذکر» در آخرین آیات این سوره و طرح مشیّت انسان «فَمَن شَاء»، آزادی و اختیار بنده را در پذیرش این «ذکر» یا هشدار ناپذیری از «انذار»ی که در متن سوره به آن اشاره شده نشان می‌دهد.
و اما سومین رأس مثلثی که به آن اشاره شد «بشر» می‌باشد. کلمه بشر در این سوره، علیرغم کوتاهی آن، چهار بار تکرار شده که در هیچ سوره‌ای چنین رقمی مشاهده نمی‌شود، مطلب مهمی که از این تکرار و تأکید استنباط می‌گردد رسالت جهانی پیامبر و شمول انذار و تذکرات قرآن به تمامی ابناء «بشر» می‌باشد. جالب این که این حقیقت در نخستین سالهای بعثت، در شرایطی در مکه بیان شده است که پیامبر و یارانش در نهایت محدودیت و فشار قرار داشتند، با این حال در این آیات تأکید می‌شود: «...وَمَا هِیَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْبَشَر» [آیه 31]، «نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ» [آیه 36].

2 - «دِثار» به روانداز، جامه خواب، لباس رو یا پلاس و پتو گفته می‌شود. «مُدَّثِّرُ» در اصل مُتُدَّثِّر [در باب تفعّل] بوده که با ادغام «ت» در «د»، در تلفظ ساده‌تر شده است. تَدَّثُّر بالثّوب، جامه را کاملا به دور خود کشیدن است. گویا رسول مکرم اسلام(ص) پس از دریافت بی‌سابقه اولین پیام وحی در غار حراء، دچار ارتعاش و اضطراب گشته و خود را با پلاسی پوشانده بود و در اندیشه حیرت‌آور بودن حادثه در خود فرو رفته بود که با این پیام مأمور برخاستن و انذار می‌شود.