عَنِ الْمُجْرِمِينَ
از مجرمین40 [=بریدگان از خدا و خلق و مسئولیتهای خود] که،
40 - تقابل جُرم با شفاعت [در آیات 40 تا 48] را در آیات 90 (26:90) و 100 سوره شعراء (26:100) به روشنی میتوان دید؛ معنای ریشهای جُرم، جدا شدن و قطع رابطه کردن، و معنای ریشهای شفاعت، پیوستن و منضم شدن به کسی، چیزی یا کاری است. کسانی که در دنیا هیچگونه ارتباطی ایمانی، عاطفی و عقلی با خدا، خلق او، وجدان خویش و مسئولیت در برابر سعادت ابدی و آخرت نداشتند، با چیزی در زندگی پیوند نخورده بودند که در روز جزا در پناه شفاعت [اتصال و انضمام] با آن باشند.
در پاسخ به سؤال «مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ» [آیه 42]، مجرمین به چهار نوع قطع ارتباط اشاره میکنند: 1- با خدا [ترک صلات]، 2- با خلق خدا [بی توجهی به گرسنگان]، 3- با وظایف و مسئولیتهای اجتماعی [غرق شدن در هوسهای فردی به همراه غافلان- بریدن پیوند با مکان]، 4- با سرنوشت ابدی و بازتاب نهایی اعمال در آخرت [بریدن پیوند با زمان].
در هر چهار مورد، افعال: کُنَّا و نَکُ که دلالت بر استمرار عمل و تکوین تدریجی شخصیت جرمپیشه در قطع ارتباط با همه پیوندهای رشد دهنده و سعادتبخش میکند، به کار رفته است. تأکید «حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ» در آخرین آیه این بند [آیه 47] نشان میدهد آنها تا دم مرگ فرصتسوزی کردند و همه استعدادهای خود را سوخته و سالک سقر شدند.