كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ
هرگز [دنیاپرستی نجاتبخش نیست، بلکه]، آنگاه که جانها به گلوگاهها رسد،21
21 - «تَرَاقِی» از «رَقی» [بالا رفتن]، با ترقی و ارتقاء همریشه میباشد، و «رَاق»، در «وَقِیلَ مَنْ رَاق»، اسم فاعل به معنای بالا برنده است. از آنجایی که هنگام مرگ و در آخرین نفس، جان به گلوگاه میرسد، آن را تراقی [جمع ترقوه] گفتهاند. در این لحظات با توقف ضربان قلب و ریه و افتادن پلک چشم، دیگر نفسی بالا نمیآید و گویی به زبان حال اطرافیان شخص در حال احتضار گفته میشود «قِیلَ مَنْ رَاق»! این استغاثهای است نومیدانه برای رسیدن نجاتبخش و شفادهنده.
در آیات 83 (56:83) تا 87 سوره واقعه لحظات احتضار را با بیانی مشابه آورده است: «فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لا تُبْصِرُونَ فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» [پس چرا وقتی جان به گلوگاه میرسد و در آن هنگام شخص مشرف به موت را با نگرانی نظاره میکنید- کاری از دستتان برنمیآید- در حالی که ما در آن شرایط به او نزدیک از شما به او هستیم ولی نمیبینید! اینک اگر راست میگویید که کیفری در کار نیست، چرا- جان- او را برنمیگردانید؟
از دیگر سخنان حکیمانه امیرالمؤمنین در این باب است که «...چه بیمارانی که با دستهایت تیمار داشتی و چه دردمندانی که پرستاری کردی. برای آنها شفا طلبیدی و از پزشکان وضع بیماریشان را پرسیدی. اما نه داروی تو درمانشان کرد و نه گریههایت و نگرانیهایت سودی برای آنان داشت، نه به خواست خود رسیدی و نه توانستی مرگ را از آنان دور سازی. دنیا از مرگ او برای تو عبرتی گذاشت که مرگ تو مرگ او را ماند...» [حکمت 131 نهجالبلاغه].