وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا
سوگند به فرستاده شدههای2 [=بادهای] موافق و متعارف3 [=ملایم و مطبوع و بالا رونده].
1 - محور اصلی این سوره «یَوْمُ الْفَصْل» است که سه بار در آیات آن، در ارتباط و اتصال زنجیری با سورههای نازل شده قبلی، تکرار شده و تمرکز کامل سوره را بر موضوع قیامت، ضمن عنایت خاص بر وقوع طبیعی و فیزیکی آن در ارتباط با تحولات کیهانی و چارهجویی تکذیب مشرکین نسبت به رستاخیز نشان میدهد.
این سوره با وجود یک پارچگی نزول آن در سال دوم بعثت، از نظر مضامین آن قابل تقسیمبندی به مقدمهای در هفت آیه شامل چند سوگند و نتیجهگیری از آن، سپس 10 بخش کوتاه است که به هرکدام با جمله ثابت «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِین» ختم میشود و بالاخره بخش آخر [آیات 48 تا 50] تذکر و گامی برای آینده میباشد. این سوره با ترجیعبند تکراری «وای در آن روز بر تکذیبکنندگان» مسلماً یکی از تکان دهندهترین و بیدار کنندهترین سورههای قرآن نسبت به حادثه هولناک قیامت میباشد. در این هشدارهای هراسآور، حداکثر نیروی تحوّلآفرینی برای به حرکت درآوردن اراده و ایمان بندگان نهفته است.
2 - «مُرْسَلات» از ریشه رَسَلَ، به فرستاده شدگان گفته میشود. جمع مذکّر این کلمه [مرسلین و مرسلون]، که مربوط به رسولان الهی است، 33 مرتبه در قرآن تکرار شده، اما جمع مؤنث مجازی آن همین یک مورد است. منظور از مرسلات کدام فرستاده شدگان است؟ مفسرین آنها را بادها یا فرشتگان شمردهاند [که کارگزاران طبیعت از جمله باد و باراناند]. هرچند فعل ارسال در مورد فرستاده شدههایی مثل: طوفان، طیر، سیل، صاعقه، صیحه، حجاره، حاصب، روح، رحمت و رجز در قرآن آمده است، اما بیش از همه [البته پس از رسولان] این فعل 12 بار در ارسال انواع بادها [طیّب، عقیم، صرصر، مصفر و...] به کار رفته است [اعراف 57 (7:57) ، حجر 22 (15:22) ، فرقان 48 (25:48) ، نمل 63 (27:63) ، عنکبوت 40 (29:40) ، روم 51 (30:51) ، احزاب 9 (33:9) ، فاطر 9 (35:9) ، فصلت 16 (41:16) ، ذاریات 41 (51:41) ، قمر 19 (54:19) و انعام 6 (6:6) ]، اما جمع مؤنث «مرسلات»، ظاهرا مربوط به مؤنث مجازی بودن جمع مکسّر ریاح [بادها]، یا تاء تأنیث کلمه ملئکه میباشد.
متن زیر در ارتباط سوگندهای این سوره به پدیدههای جوّی [و یا به فرشتگان، مطابق نظر برخی مفسرین] از کتاب «باد و باران در قرآن» نوشته مرحوم مهندس مهدی بازرگان اقتباس و خلاصه شده است:
«آنچه مسلم [و در بسیاری از موارد مشهود و معلوم] است، میان سوگندهای قرآن و جواب و نتیجهای که از آن گرفته میشود، ارتباطی مستقیم و منطقی وجود دارد که باید قابل درک و فهم یا مشاهده و تجربه شنونده قسم باشد، همچنانکه به تین [انجیر] و زیتون، عصر، ماه و خورشید، شب و روز و موارد محسوس و ملموس دیگری نیز سوگند خورده و از سوگندها به عنوان حجت و برهان بر حقانیت جواب سوگند دلیل آورده است. البته ارتباط همه سوگندها با جواب آن برای ما به وضوح و روشنی مواردی که ذکر شد نیست، اما آنچه بدیهی و بسیار طبیعی و منطقی است که برای اثبات یک دعوی غیرمحسوس و مستور مانند قیامت، قسم به اشیاء محسوس و اموری که در نزد طرف مسلم است بخورند، و از آنچه مشهود و قابل اثبات است نمونه و شاهد بیاورند، نه آنکه استشهاد و استناد به ملائکه نمایند که درک وجود و عمل آنها به همان اندازه محل ابهام و اشکال یا ایراد باشد. اتفاقاً معمول قرآن در موارد دیگر و از امتیازات خاص آن همین قسم خوردن به اشیاء و امور و حوادث طبیعی است که غالباً وجه شباهت و تناسب هم با موضوع مورد نظر دارد... ثانیاً وقتی سوگندهای آیات اول و دوم و سوم به پدیده طبیعیِ باد باشد و آیات بعد هم در همان ردیف و روال بیاید و لفظاً و معنا قابل تعبیر و تطبیق با باد باشد، معقول نیست که نظم آیات را بشکنیم و پای ملائکه جداکننده حق و باطل یا رساننده وحی را در میان آوریم... اگر فرشتگان را عوامل محرکه نیروهای برپا کننده پدیدههای طبیعی، از جمله بادها بدانیم، تناقضی میان نظریات مفسرینی که قسمهای این سوره را به بادها یا فرشتگان نسبت دادهاند نخواهیم یافت. اتفاقاً تفسیر و توضیحاتی هم که از ائمه هدی [علیهم السلام] رسیده بر این امر گواهی میدهد. از جمله در متن ذیل در نهجالبلاغه خطبه 90 بند 32 در وصف ملائک: مَنْ هُوَ فِی خَلْقِ الْغَمَامِ الدُّلَّحِ وَفِی عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ وَفِی قَتْرَهِ الظَّلامِ الْأَیْهَمِ [برخی از آنها دست اندرکار پدید آوردن ابرهای سنگین پر باران هستند و برخی دیگر در کوههای عظیم و شامخ و برخی در تیرگی تاریکیها]»
3 - «عُرْف»، همان معروف و مورد قبول و شناخته شده است [مثل: وَأْمُرْ بِالْعُرْف- اعراف 199 (7:199) ]. مقابل عُرف، نکُر و مقابل معروف، منکر است که مردم آن را ناپسند میدانند. صفت «عُرْفًا» برای بادهای ارسال شده، ظاهرا دلالت بر بادهای ملایم و موافق و متعارف و مطبوع میکند که در مناطق خشک در روزگار گذشته مردم به آن عادت و امید داشتند و بشارتبخش بارانش میدانستند [روم 46 (30:46) و 48 (30:48) ].
کلمه «عُرْفًا» بیش از همه معنای بلند شدن و ارتفاع گرفتن دارد به طوری که به: یال اسب به دلیل بلند شدن موی آن، امواج دریا به خاطر ارتفاع گرفتن، قله کوه به دلیل اوج آن، طوفان شن به خاطر بلند شدن ذرات آن، حزن و غصه به جهت بالا گرفتن آن، نخل به دلیل بلند و گسترده شدن آن، مکان از جهت بلندی آن و... گفته میشود. علاوه بر معنای «ارتفاع گرفتن»، معنای رام و ملایم و مطبوع نیز دارد. در المنجد آمده است: اعترف: ذلّ و انقاد - عرف: اکثر من الطیب، طاب ریحه.