وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ
و [آنگاه] به موسی وحی کردیم عصایت را بیفکن 148 که ناگاه [اژدهائی شد و] برساختههای تقلبی آنها را بلعید. 149
148- واژه «عصا» 12 بار در قرآن تکرار شده است که ده مورد آن (عدد تمام)، به عصای موسی و دو مورد دیگر به ریسمان و عصاهای ساحران فرعون اشاره دارد (طه 66 (20:66) و شعراء 44 (26:44) ). عصا تکیهگاهی است که کارهای دیگری نیز از آن برمیآید (طه 18 (20:18) )، اما تکیهگاه میتواند باطل و شیطانی و موجب «عصیان» گردد، یا حق و خدائی باشد. آیا نمیتوان گفت عصای موسی در این قصه «نماد تکیهگاه» است که میتواند همچون مار و اژدها گزنده و هلاک کننده باشد، یا تکیهگاهی از منطق و هدایت و همّت که هر فریب و دروغی را ببلعد (اعراف 117 (7:117) ، شعراء 45 (26:45) )، همچنین چشمه آب از دل سنگ برای تشنگان بجوشاند (بقره 60 (2:60) و اعراف 160 (7:160) ) یا سد و مانع رود نیل را برای ملتی که سپاه فرعون در تعقیبشان بودند بگشاید (شعراء 63 (26:63) )؟
به قول مولوی درباره پیامبر اسلام:
ای رسول ما تــو جــادو نیستــی
صــادقی هم خـــرقه موسیستـــی
هست قرآن مرتو راهمچون عصا
کفـــرها را در کشَد چــون اژدها
تــو اگــر در زیر خاکی خفتهای
چون عصایش دان توآنچه گفتهای
قاصدان را بر عصایت دست نـی
تـو بخسب ای شـه مبــارک خفتی
149- تاکنون دیده نشده که ماری ریسمان و عصای چوبی را ببلعد! اما اگر عصا را استعارهای برای فهم پیام داستان و تکیهگاه (عصای) توحیدی موسی تلقی کنیم، در اینصورت میتوان تصور کرد حقیقت و منطق برتر او، پندارهای واژگونه و ذهنیات دور از واقع (اِفک) آنها را بلعید (در پرتو سخن حق، ابطال کرد).