وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
و [به یاد آر] آنگاه که [ابر سیاه پیشزمینههای آتشفشان] کوه [طور] را بر فرازشان همچون سایبانی گستراندیم، [به گونهای] که پنداشتند [گدازههای آن] بر سرشان فرو ریختنی است! [تا همچون شمشیر داموکلس از طغیان بازشان دارد، و گفتیم] آنچه را [از احکام تورات] به شما دادهایم جدّی بگیرید و تعالیم آن را به خاطر سپارید [و به آن عمل کنید] باشد تا پرهیزکار شوید [=اراده مهار نفس پیدا کنید]. 230
230- منظور از نگه داشتن کوه طور بر فراز بنیاسرائیل چیست و چه هدفی بر این کار مترتب بوده است!؟ به نظر میرسد کلید گشودن این باب را در آیات 143 (7:143) و 155 همین سوره (7:155) بتوان یافت؛ آنگاه که با تجلی پروردگار بر کوه طور و متلاشی شدن آن، موسی (که میپنداشت خدا را با چشم ظاهر میتوان دید) مدهوش بر زمین افتاد، و نیز آنگاه که برگزیدگان بنیاسرائیل را، که جز با رؤیت آشکار خدا حاضر نبودند رسالت موسی را باور کنند، صاعقه و زلزلهای (از فعالیت آتش فشانی) در دامنه کوه طور فرا گرفت (آیات 55 بقره (2:55) و 155 همین سوره (7:155) ).
از مجموعه قراینی که در این آیه، و سه آیه دیگری که در قرآن از بالا بردن کوه طور بر فراز بنیاسرائیل سخن گفته است (وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ...- بقره 63 (2:63) ، 93 (2:93) و نساء 154 (4:154) ) معلوم میشود که اولا در تمامی موارد، این تدبیر در ارتباط با «میثاقِ» پایبندی به احکام تورات و مهار بنیاسرائیل از طغیان بوده است؛ ثانیاً آثار متلاشی شدن قسمتی از کوه طور و زلزله و صاعقه بعدی، همچنان به صورت تودههائی از ابر سیاهِ ناشی از پیش زمینههای یک آتشفشان شدید، همچون شمشیر داموکلسی بر فراز کسانی که با چند روز تأخیر پیامبرشان به گوساله پرستی برگشتند، تا مدتها ادامه داشته است. گویا عامل بیم و نگرانی برای انسانهای هزارههای پیشین مؤثرتر از عامل امید به آینده بوده است.
در ضمن از نظر لغوی معنای «نَتَقَ» (در: وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ...)، کنده و پرتاب شدن است، که سادهترین نشانه فعالیتهای آتشفشانی، زلزله و لرزشهای آن است. گرچه این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است اما در فرهنگ لغت المنجد میتوان اوصاف زیر را یافت که مشابه آتشفشان است: تکان دادن انبان و توشه دان، چهارپا سوار خود را تکان داد و خسته کرد، ماده شتر یا زن بسیار زایید، گستراندن و پهن کردن چیزی، شکافتن چیزی و...