وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ
بر آنها داستان آن [عالم بزرگ دینی] را بخوان که به او [آگاهی از] آیات خویش را داده بودیم، ولی از آن [حریمی که آگاهی از حق بر آدمی آشکار میکند] خارج شد! 234 در نتیجه شیطان در پیاش افتاد و [به این ترتیب] از گمگشتگان در وادی ضلالت شد. 235
234- سلاخی و سلاخ خانه به عمل و مکان کندن پوست چهارپایان گفته میشود. پوست پوششی است برای حفظ بدن در برابر سرما و گرما و عوارض دیگر. از این معنای حقیقی، به گونهای مجازی، به ضرورت پوسته تقوائی (لباس التقوی)، که حریم و حدود الهی را نگهداری میکند، میتوان پی برد. آن عالم بزرگ دینی (که گویا بلعم باعورا نام داشته) از چنین حریمی که آگاهی از آیات تورات ایجاب میکند، به انگیزه جاه و جلال دنیائی و مال و مقام و قدرت و ثروت به درآمد و طعمه شیطان شد و به تباهی رفت.
این کلمه سه بار در قرآن تکرار شده که دو مورد دیگر درباره سپری شدن روز و «برداشته شدن روشنی از سطح زمین» (یاسین 37 (36:37) - وَآیَهٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ) و نیز سپری شدن ماههای حرام (پایان پوشش امنیتی) میباشد، که همچون سلاخی پوسته محافظ را برمیدارد. انسان به میزان آگاهی، مرزها و محدودیتها و حریم و حرمتهای بیشتری را درک و مسئولانهتر رفتار میکند. همچنانکه با سن بلوغ، انتظار والدین از فرزندان بیشتر میگردد. بلوغِ آگاهی آن عالِم دینی با آیات الهی، انتظار بیشتری را از او، در مراعات حریم و حقوق و حرمتها، طلب و تقوائی نیرومندتر را ایجاب میکرد. این ماجرا یادآور اصطلاحی عامیانه است که: مُلا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!
235- به پاورقی 196 همین سوره (7:146) مراجعه کنید.