فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُم مِّنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ

پس کیست ستمگرتر از آنکه بر خدا دروغی بربندد 46 [=مطالبی خودبافته را بنام دین بر مردم عرضه نماید]، یا آیات او را دروغ شمارد؟ آنها البته بهره [=تمتّعات دنیائی] خویش را از کتاب [تقدیر و مهلت دنیائی] خواهند داشت تا آن زمان که فرشتگان ما برای گرفتن جانشان به سراغ آنها بیایند [=دم مرگ] 47 ، [آنگاه از آنها] می‌پرسند: کسانی که به جای خدا آنها را [در مشکلات خود] می‌خواندید کجایند؟ گویند: از نظر ما گم شده‌اند [=اثری از آنان نیست]! و [با سراب یافتن امیدهای کاذبشان به غیر خدا] بر علیه خویش شهادت می‌دهند که به واقع کافر [به حقایق ایمانی] بوده‌اند.

46- فعل «أَظْلَمُ» 16 بار در قرآن آمده است که 15 مورد آن با جمله: و من اظلم (یا: فمن اظلم) آغاز گشته است. بیش از همه (9 بار) افترای به خدا، یعنی نسبت دادن چیزی به او مطرح شده، پس از آن: تکذیب آیات خدا، کتمان شهادت خدائی، مانع یاد خدا در مساجد شدن و بالاخره اعراض از آیات خدا بعد از تذکر دادن به آن است. بزرگی ظلم با قدر و عظمت حقی که به آن ظلم شده نسبت مستقیم دارد. این آیه نشان می‌دهد سوء استفاده از دین برای رسیدن به دنیا و نردبان قرار دادن آن برای رسیدن به قدرت و ثروت و جاه و مقام از هر ظلمی عاقبت سوزتر است و دین مردم را به خرافات و خودخواهی آلوده کردن بدتر از تخریب دنیای آنهاست.
47- جان ستاندن ملک الموت از بندگان را قرآن برحسب کارنامه کسی که جانش گرفته می‌شود، در سوره‌های متعددی آورده است. ر ک به: نساء 97 (4:97) ، انعام 61 (6:61) ، اعراف 37 (7:37) ، انفال 50 (8:50) ، نحل 28 (16:28) و 32 (16:32) ، سجده 11 (32:11) و محمّد 27 (47:27) .
مرگ را وفات و میراندن را توفیه می‌گویند که اخذ کردن تمام و کمال جان است. خواب شبانه روزی را که ما به نوعی هوش و حواس ظاهری خود را از دست می‌دهیم و همچون مردگان به خواب می‌رویم، قرآن توفیه نامیده است (انعام 42 (6:42) ).