وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

و اوست آنکه بادها را بشارت دهنده پیشاپیش [باران] رحمتش می‌فرستد تا آنگاه که ابرهای سنگین بار [متشکل از ذرّات رطوبت دریاها و اقیانوس‌ها] را بردارند، 84 [آنگاه] آن را به سوی سرزمین‌های مرده [=خشک] روان سازیم، 85 پس [در این فرآیند] بدان [ابر رانده شده به نیروی باد] باران را فرو فرستادیم، پس [در نهایت] بدان باران [زندگی‌بخش] هرگونه میوه‌ای [از زمین مرده] بیرون آوردیم. 86 ما مردگان را به همین گونه [از دل خاک] خارج می‌کنیم، ای بسا که [با این مثال‌ها] پند گیرند.87

84- «أَقَلَّتْ» از ریشه قلیل (کم و مختصر) است و «اقلال» سبک شمردن و حمل و برداشت باری است که هرچند سنگین باشد، نسبت به قدرت حمل کننده سبک و ناچیز مى‌آید. باد که نماد سبکی و ناتوانی است، به حجم و وزنی معادل بارانی که بر کل زمین می‌بارد و رودخانه‌های آن را تشکیل می‌دهد، ذرّات بخار آب را از سطح اقیانوس‌ها برمی‌دارد و همه سرزمین‌ها را آبیاری می‌کند.
معنای «استقلال»، بار مسئولیت شخصی یا اجتماعی را به دوش گرفتن و طلب آزادی برای حاکمیت فردی و ملی بر سرنوشت خویش است. در مفهوم استقلال، احساس اعتماد به نفس و آمادگی برای قبول بار سنگین مسئولیت و سبک شمردن آن نهفته است.
85- می‌دانیم انواع بادهای مهاجر، استوائی، منطقه‌ای و... وجود دارند که جهت حرکت آنها تابع خورشید و درجه حرارت هوا و عوامل دیگر می‌باشد. اگر همه بادها جهت یکسانی داشتند، فقط نقاط خاصی از زمین زنده و آباد می‌گشت. همین مکانیسم دلالت بر مشیت حکیمانه و رحمتی گسترده می‌کند.
86- در این آیه دو بار حرف اضافه «ف» تکرار شده که سلسله مراتبی را، که فرع بر یکدیگر و ناشی از هم هستند، نشان می‌دهد: روی هم رفته 5 مرحله را در این آیه تبیین می‌کند: 1- ارسال بادها، 2- برداشتن ذرات رطوبت از دریاها و شکل‌گیری ابرها، 3- حرکت ابرها به سوی سرزمین‌های تشنه، 4- نزول باران، 5- برآمدن محصولات زمینی.
خداوند در آغاز این آیه با ضمیر سوم شخص غائب «هوالذی...» معرفی می‌گردد، سپس با ضمیر اول شخص حاضر جمع (ماضی و مضارع): سقناه، انزلنا، اخرجنا و نخرج، نقش طبیعت، نیروها و نظامات آن را نشان می‌دهد. این شیوه را از نظر ادبی «صنعت التفات» می‌گویند.
87- مثال و مدل آوردن از تجدید حیات طبیعی در فصل بهار، برای فهم رستاخیز آدمیان در روز قیامت، را قرآن در موارد متعددی مطرح کرده است. تصور بیشتر مردم این است که رستاخیز امری روحانی و مستلزم بازگشت روح به کالبد می‌باشد. اما قرآن با متوجه ساختن بندگان به تجدید حیات طبیعت در بهاران اصرار دارد رستاخیز را امری طبیعی و مادی معرفی کند و خاک را به عنوان مخزن اطلاعات عمر گذشته بشناساند. به آیات 19 (30:19) و 25 سوره روم (30:25) ، و آیه 11 سوره زخرف (43:11) نگاه کنید.