وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ
و سرزمین پاک [=خاک مطلوب و مناسب] گیاهش را به اذن پروردگارش [در نظاماتی که او در عالم گیاهان قرار داده] میرویاند و آن [زمینی] که نامطلوب [=شوره زار] باشد، 88 جز اندکی نمیرویاند، 89 بدینگونه نشانههای خود را برای مردمی که شکر کنند 90 [و قابلیت استفاده از نعمات خدا در مسیر او را داشته باشند] به گونههای متنوع [حقایق را] بیان میداریم.91
88- با مقایسه 16 باری که مشتقات «خبیث» در قرآن آمده است، میتوان ابعاد معنائی آن را بهتر فهمید؛ خداوند فرمان داده است که از آنچه دوست دارید انفاق کنید، نه آنچه خبیث (دور ریختنی، کهنه و ناپسند) است (بقره 267 (2:267) )، مال طیبب (مرغوب) و خبیث (نامرغوب و کهنه) یتیمان را جابجا نکنید (نساء2 (4:2) )، خدا برای شما طیبات (ارزاق سالم و دلپسند) را حلال و خبائث (ناسالم و نامطلوب) را حرام کرده است (اعراف 157 (7:157) )، قوم لوط مرتکب کارهای خبیث (ناپسند برای انسان طبیعی) میشدند، زمین طیب ( نیالوده و غیر شوره زار) به اذن خدا سبز میشود و زمینی که خبیث (شوره زار) باشد، جز مختصری نمیرویاند و ...
89- «نَکَد» قلیل و ناچیز است، مثل چاهی که آبش به انتها رسیده و جز مختصری نم پس ندهد. به گفته سعدی علیهالرحمه:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس
و به سخن مولوی (دفتر اول مثنوی ابیات 2056 به بعد):
فعــل بــارانِ بهــاری بــا درخت
آید از انفاسشان ای نیک بخت
گردرخت خشک باشد در مکان
عیبِ آن از بـادِ جــان افزا مـدان
بـاد کـارِ خویـش کرد و بروزید
آنکه جانی داشت برجانشگُزید
90- کفر، ناسپاسی، نادیده گرفتن و ضایع کردن نعمت است و شکر، سپاسگزاری از نعمت دهنده، به زبان آوردن آن و بهره برداری عملی از نعمت در مسیر رضایت صاحب نعمت. در معنای ریشهای شکر، نوعی فزونی و زیادت است. این واژه را در زبان عربی در موارد: چشمه پُر آب، گاو پر شیر، و آسمان پر باران به کار میبرند که تماماً دلالت بر برکت داشتن و رشد و توسعه و استفاده بهینه از نعمت میکند.
91- معنای تصریف آیات، همچون صرف افعال مختلف در زبان عربی (رفتم، رفتی، رفت، رفتیم...)، بیان حالات متنوع یک موضوع است تا هر کسی متناسب با درک و فهم و ذوق و استعداد خود آن را دریابد.
فعل «تصریف» در قرآن دو بار به جریان گردش باد نسبت داده شده، 4 بار نیز به تنوع موضوعات و مطالب قرآن، که متناسب با تنوع ذوقیات و عقول آدمیان میباشد (اسراء 41 (17:41) و 89 (17:89) ، کهف 54 (17:54) ، طه 113 (20:113) )، پنج بار هم به «تصریف الایات» (احقاف 27 (46:27) ، انعام 46 (6:46) و 65 (6:65) و 105 (6:105) ، اعراف 58 (7:58) ) که جامعیت به مراتب بیشتری دارد.