قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ
گفت: پلیدی 98 و خشم از جانب پروردگارتان بر شما واقع شده است [=عذاب را طلب میکنید، در حالی که خود غرق عذاب اعمالتان هستید]، آیا با من درباره نامهائی [=صفاتی؛ برای معبودانتان] که خود یا نیاکانتان برساختهاید 99 مجادله میکنید؟ 100 خدا هیچ دلیلی [در توجیه شرک و واسطهتراشی] برای آن نازل نکرده است. 101 [حال که دست از عقاید و اعمال اشتباه خود برنمیدارید] منتظر [سرانجام کارتان] باشید که من نیز با شما از منتظرانم.102
98- «رِجْسٌ» به پلیدی یا آثار و عوارض پلید هر کار زشتی در جسم و جان و شخصیت آدمی گفته میشود، مثل: خوردن گوشت مرده، خون ریخته شده یا گوشت خوک (انعام 145 (6:145) )، همچنین شراب، اعتیاد به قمار، بُتپرستی، بخت آزمائی، دروغ (مائده 90 (5:90) ، حج 30 (22:30) ).
علاوه بر آن، «رِجْسٌ» به کسانی که ایمان نمیآورند (انعام 125 (6:125) )، عقل خود را به کار نمیبندند (یونس 100 (10:100) )، و به مشرکین (اعراف 71 (7:71) ) نسبت داده شده است. این کلمه بیش از همه سورهها (سه بار)، در سوره توبه و تماماً در ارتباط با «منافقین» آمده و جمعاً 10 بار در قرآن تکرار شده است. اهمیت پرهیز از رجس آنچنان است که خداوند اهل بیت پیامبر مکرم خود را به پاک شدن از آن هشدار داده است؛ در سوره احزاب پس از ذکر نصایحی به همسران پیامبر در مورد زینت خواهی، ارتکاب اعمال ناپسند، تغییر لحن سخن با نامحرمان، خودنمائی و... یادآوری کرده است که خدا با چنین اندرزهائی میخواهد رجس (آثار پلید رفتار) را از شما بزداید و پاکتان سازد (احزاب 33 (33:33) - إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا).
99- منظور از اسم گذاشتن روی خدایان فرضی، لفظ و عنوان نیست، بلکه نقش و صفت قائل شدن برای آنهاست، مثل: خدای جنگ (زئوس)، الهه عشق و انواع معبودان باطل که آدمیانی چنین فرض کرده و متولیانی بر این مدّعیات بر مردم سلطه یافتهاند. سورههای یوسف 40 (12:40) ، نجم 23 (53:23) و 27 (53:27) اشاره به همین اسامی بیمسمّی دارد که از گذشته دور انسانها وضع کردهاند و همچنان برای شخصیتهای پرنفوذ قائل میشوند. به قول مولوی (مثنوی دفتر اول ابیات 3475 به بعد):
هیـچ نـامی بیحقیقت دیـدهای
یا زگاف ولامِگل،گل چیدهای
اسم خواندی رو مسمّی را بجو
مَـه بِـه بالا دان نه انـدر آب جُو
100- معنای اصلی جدال، محکم کردن و تابیدن نخ و ریسمان است و در مجادله میان انسانها، گوئی طرفین با بحث و گفتگوی خصمانه تلاش میکنند گِره اعتقادات خود را محکمتر و پیوستگی نظریات طرف مقابل را سُستتر کنند و به این وسیله همچون دو کُشتیگیر، دیگری را مغلوب نمایند. این واژه 29 بار در قرآن آمده و این از ویژگیهای آدمی است که نه تنها از جسم و جان و موجودیت خود، بلکه از حیثیت و آبرو و آرمان، حتی باطل، خویش به سختی دفاع میکند.
101- کلمه سلطان (به صورت نکره و با ضمیر) 40 بار در قرآن تکرار شده است. مردمانی که به قدرت مستبدین خو گرفتهاند، تسلط را ناشی از زور دانسته و به همین دلیل پادشاهان را سلطان مینامند (حال آنکه چنین عنوانی در قرآن نیامده است). اما قرآن تسلط را در برتری منطق و سلطان را در علم و دانشِ برتریبخش سراغ داده است. فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ (اگر راست میگوئید مرا دلایلی روشن عرضه کنید- ابراهیم 10 (14:10) ).
102- منتظر بودن، یعنی با زمان همراه شدن و شتاب نکردن، به تعبیر: «خلق الانسان من عجل»، آدمی از عجله آفریده شده و به زور و زود و زیاد میخواهد به نتیجه مطلوبش برسد. فرمان خدا به پیامبر، و به تبع او به پیروان، رعایت آزادی و اندیشه مخالفین و سپردن سرنوشت آنان به عمل خودشان در سیر زمان است.