قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَاشُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ

ـ [اما] سران قومش که خود را بزرگتر [از تمکین به حق مردم در انتخاب دین] می‌دانستند، گفتند: [هان] ای شعیب! حتماً تو و کسانی را که با تو ایمان آورده‌اند از شهرمان اخراج می‌کنیم، 123 مگر آنکه به آئین ما بازگردید! [شعیب] پاسخ داد: حتی اگر [از آن] کراهت داشته باشیم؟

123- در روزگاران گذشته با نظامات قبیله‌ای و عشیره‌ای آن و فقدان امنیت، اخراج از شهر مساوی آوارگی و به اسارت و بردگی گرفته شدن توسط قبایل دیگر بود.