عَبَسَ وَتَوَلَّى
چهره درهم کشید و روی گرداند،2
1 - نام این سوره «عبس» اشاره به نقش و تأثیر حالتی از چهره انسان در اطرافیان و لزوم مراقبت آدمی، نه تنها بر کردار و گفتار خود، بلکه بر تصویری است که با چهره خود نشان میدهد. معمولا زبان بیانگر احساسات درونی ماست، اما صورت نیز، با 43 ماهیچهای که پروردگار حکیم در آن تعبیه کرده، قادر است انواع حالات شادی، غم، اخم، خشم، خنده یا ترس و تهدید را به خود بگیرد و سخن گفتن صورت [Facial Expression] و روانشناسی نهفته در آن قابل انکار نیست.
ده آیه نخست این سوره بیانگر تجربهای از «اخم» ناخواسته خوشروترین و خوشدلترین خلق خداست که گرچه به دلیل نابینا بودن مخاطب آن هرگز دیده نشد، ولی از چشم لطیف و خبیر پروردگار که کوچکترین حرکات و سکنات پیامبر را زیر نظر تعلیم و تربیت ویژه خود داشت دور نماند، تا با چنین تذکراتی، صورت او نیز در سیره و سنّتاش، الگوی اُمت و آیندگان گردد.
این سوره را که در نیمه دوم سال دوم بعثت در آغاز آشکار کردن امر تبلیغ، به صورت یکپارچه نازل شده است، میتوان برحسب آهنگ انتهای آیات، که انطباق قابل توجهی با مضامین آن دارد، به پنج بخش به ترتیب زیر تقسیمبندی کرد:
1- 10 آیه مقدمه سوره، ختم شده با حرف «ی»، درباره ماجرای یک اخم.
2- 14 آیه بعدی، ختم شده با حرف «ه»، تذکرات هدایتی دنیایی.
3- 7 آیه بعدی، ختم شده با حرف «الف»، دست تدبیر پروردگار نعمتبخش در طبیعت.
4- تک آیه 32، ختم شده با حرف «م»، تأکید بر اختصاصی بودن این نعمات برای انسان.
5- 10 آیه انتهای سوره، ختم شده با حرف «ه»، تذکرات هدایتی درباره آخرت.
2 - 12 آیه ابتدای این سوره درباره ماجرای بسیار مهمی مربوط به امر هدایت، در ابتدای رسالت پیامبر مکرم اسلام(ص) میباشد. اصل ماجرا و اشخاص مورد نظر در آن از نظر تاریخی کاملا شناخته شدهاند و مفسرین با جزئیات تمام از آن یاد کردهاند، اما قرآن برخلاف عادت ما آدمیان، که به صحنهپردازی و اسم و رسم و سن و سابقه بازیگران و حواشی و شاخ و برگها میپردازیم، عمداً از ذکر اسامی امتناع کرده است تا حواس خوانندگان را متوجه و متمرکز در روح مطلب و پند و پیام اصلی آن نماید؛ نه نامی از مخاطب آیات [پیامبر] میبرد، نه از آن کور روشندل، که به خاطر او خدا بهترین خلق خود را مورد عتاب و خطاب قرار داده، و نه از آن کس یا کسانی که پیامبر عهدهدار ارشادشان شده بود. در طلیعه سخن به همین نکته، که کلید مطلب است، بسنده میکند که: «چهره در هم کشید و روی گرداند از این که آن کور به سراغ او آمده بود».