إِذَا السَّمَاءُ انشَقَّتْ

آنگاه که آسمان [=جوّ زمین، منظومه شمسی یا فراتر از آن] شکافته شود1 [از نظام جاذبه‌ای وابسته به آن جدا شود]،

1 - این سوره از پدیده جدایی در نظامی فرا زمینی سخن می‌گوید. جدایی همواره از یک جمع یا ترکیب و تشکّلی صورت می‌گیرد که مصادیق آن فراوان است؛ جدایی در عالم انسان‌ها از اختلافات قومی، نژادی، دینی، سیاسی و انواع دیگر که ریشه در منیّت‌ها دارد ناشی می‌شود؛ از ساده‌ترین آن در اختلاف و شقاق زن و شوهر [نساء 35 (4:35) ] گرفته تا گسترده‌ترین آن، که درست نیمی از 28 مورد کاربرد مشتقات کلمه شقاق در قرآن را تشکیل می دهد.
جدا شدن انسان‌ها دارای آثار منفی و نتیجه طبیعی «اختیار» و حق انتخاب میان ایمان و کفر و خیر و شرّ است، اما پدیده جدایی و شقاق در طبیعت دارای آثار مثبت و در مسیر تحول و تکامل می‌باشد؛ مثل شقّه و شکاف برداشتن زمین برای پذیرش دانه و رویش گیاهان [عبس 26 (80:26) ]، شکافتن سنگ و جاری شدن آب [بقره 74 (2:74) ] و امثالهم. این‌ها انواع شقاق در طبیعت دنیای ماست، اما قرآن از یک سلسله جدایی‌های عظیم نیز در آستانه قیامت در نظام فعلی حاکم بر کره زمین [در منظومه شمسی] یاد کرده است که گرچه از دید ما خرابی و خسران به نظر می‌آید، ولی در نگاهی کلان رو به کمال و خیر است. عالم کهکشان‌ها قبرستان و زایشگاه ستارگان است و هر روز هزاران خورشید می‌میرند یا متولد می‌شوند. اصولاً در طبیعت هر موجودی وقتی به مرحله کمال وجودی خود رسید، از بدنه، تنه، شاخه و نظامی که به آن وابسته بوده و تغذیه می‌کرده جدا می‌شود. مثل جدایی طفل از رَحِم مادر، جدایی میوه از شاخه، جدایی باران از ابر [توأم با رعد و برق] و انواع جدایی‌های خیر. مراحل آموزشی مدارس و دانشگاه‌ها نیز همراه جدایی‌ها در پایان هر سال تا فارغ التحصیلی می‌باشد.
هر جدایی و شقاقی برای کسی یا کسانی که با آن خو گرفته‌اند، حزن‌آور و سخت است، مثل جدایی زن و شوهر [طلاق]، جدایی همراه با گریه طفل از رحم مادر [زایمان] و جدا شدن از کسانی که در مدرسه با آنان خو گرفته‌ایم. از این نظر در معنای شقاق مفهوم سختی و ناخوشایندی و عذاب‌آور بودن نهفته است [رعد 34 (13:34) ، توبه 42 (9:42) و نحل 7 (16:7) ].
در پنج آیه قرآن از انشقاق‌هایی در آستانه قیامت یاد می کند که چهار مورد آن مربوط به «انشقاق آسمان» مرتبط با زمین، یعنی منظومه شمسی [و شاید شاخه‌ای از کهکشان راه شیری] می‌باشد. در این سوره از انشقاق آسمان و آثار آن در زمین سخن گفته است و در 3 سوره دیگر از 3 نشانه: سرخ‌گون شدن [رحمن 37 (55:37) ]، سُست و گسیخته شدن انسجام [حاقه 16 (69:16) ] و ابرهای فراگیر باران زا [فرقان 25 (25:25) ] شاهد آورده است. فعل انشقاق در باب افتعال آمادگی و پذیرش این جدایی را نشان می‌دهد:
رحمن 37 (55:37) - فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ وَرْدَهً کَالدِّهَانِ [آنگاه که آسمان بشکافد، پس سرخ‌گون گردد،همچون روغن سوخته].
حاقه 16 (69:16) - وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَهٌ [و آسمان گسیخته گردد، پس در آن روز- برخلاف امروز- سُست گردد].
فرقان 25 (25:25) - وَیَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِکَهُ تَنْزِیلاً [روزی که آسمان به شدّت با ابرها گسیخته گردد و فرشتگان نازل شوند].
از اشارات فوق و با توجه به مبانی علم کیهان‌شناسی، می‌توان تصوّر کرد که با تمام شدن سوخت هسته‌ای خورشید در تبدیل ئیدروژن به هلیوم، و غلبه نیروی جاذبه، انفجار عظیمی در خورشید رخ خواهد داد که موج انفجار و آثار عظیم ناشی از آن، همچون انفجاری که در یک بنا حادث گردد، منظومه وابسته به خود را به شدت از هم خواهد گسست. اینکه آیا این تحولات در منظومه شمسی، بازوی کهکشانی یا صحنه‌ای گسترده‌تر رخ می‌دهد، برای ما روشن نیست.
در این سوره پدیده جدایی [انشقاق] را در دو جلوه مطرح می سازد: الف] آیات 1 تا 5- جدایی در مقیاس کلان کیهانی، ب] آیات 6 تا 25- جدا شدن و تفکیک انسان‌ها در آخرت بر حسب کتاب عمل خود.
هدف از ذکر تحولات زیر و رو کننده در آستانه قیامت و پدیده جدایی و انشقاق در نظام آسمان‌ها، ظاهراً اثبات سه مسئله اساسی است:
1- هر حرکتی در جهان محرّکی [گرداننده‌ای] دارد.
2- هر حرکت کننده‌ای به سوی مقصد و هدفی [کمال وجودی خود] روان است،
3- حرکت کننده در مسیر خود از مبدا تا مقصد یکسره هدایت [رهبری] می‌شود و زیر نظر صاحب مسیر است [جهان ارباب و صاحبی دارد].
در این سوره چهار بار نام «ربّ» تکرار شده است، دو بار ربّ آسمان و زمین، و دو بار ربّ انسان‌ها.