وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ
و به گردانندهاش [پروردگار عالم، برای تحوّل بعدی] ابراز آمادگی و اطاعت2 نماید و تحقّق یابد3 [=به کمال وجودیاش برسد]،
2 - «اذن» را با تسامح اجازه ترجمه میکنند، اما هر اجازهای دو طرف دارد؛ آن که اجازه میگیرد و آن که اجازه میدهد. اذن خدا همان نظاماتی است که در جهان مقرّر داشته و چراغ راهنمایی است که وقتی راننده به آن میرسد، سبز میشود و اذن عبور میدهد. به تعبیر قرآن، هر زمین پاکی به اذن پروردگارش نبات خود را میرویاند.
هر پدیدهای وقتی به فعلیّت رسید و ظرفیت وجودیاش پُر شد، در این مرحله تکوینی، به زبان حال اعلام و ابراز آمادگی برای جدا شدن از نظام قبلی [انشقاق] و پیوستن به نظام جدید مینماید. در واقع هر استعدادی که از هر مستعدی بروز کند، قول و سخنی است که آمادگی او را برای قدم گذاشتن به مرحله بالاتر اعلام میدارد. چنین حالتی را، که همواره ارتباطی دو طرفه است، در این سوره [و به طور کلی] در قرآن «اذن» مینامد. معنای «اذن» به قول مرحوم طالقانی [ره] از مقام بالا و متصرّف، اجازه یا رفع مانع برای کاری است که مأذون آماده آن است، و در مرتبه پایین و مورد تصرف، ابراز آمادگی است. «اذنِ» مخلوقات الزاماً با زبان «قال» نیست، همچنانکه رنگ و ظاهر میوه رسیدن آن را اعلام مینماید، آسمانها و زمین نیز هنگام رسیدن به مرحله نهایی خود با زبان حال و تکوینی خود ابراز آمادگی برای تغییر و تصرّف مینمایند «وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ».
3 - «حُقَّتْ» فعل ماضی مجهول تحقّق یافتن است. برخی موارد مشابه آن در قرآن عبارتند از: حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلَالَهُ، حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ، فَحَقَّ عِقَاب، لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِل، حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا. مثال ساده برای تجسم تحقق یافتن پدیدهها، میوه درخت است که وقتی نارس است سخت به شاخه میچسبد، اما هنگام رسیدن به راحتی از آن جدا [انشَقَّتْ] میشود. به تعبیر مولوی [دفتر سوم بخش 49]:
اینجهانهمچوندرختاستایکرام
ما برو چون میوههای نیم خام
سخت گیـــرد خـامهــا مــر شـاخ را
زانک در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت وگشت شیرین لبگزان
سُستگیردشاخها را بعدازآن