وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ
سوگند به آسمانِ دارنده برجها2 [سیستم محافظتی از حیات زمینی، لایههای هفتگانه جوّ]،
1 - تصویری که در این سوره از سوزاندن «اصحاب اخدود» ارائه گردیده، بی هیچ اشاره به زمان و مکان و مردمانی معیّن، بیانگر سرنوشت مشترک مردان و زنان مؤمنی است که با سوخته شدنشان در راه حق شعله ایمان را برافروختند و راه سعادت دیگران را گشودند. صحنهای است دلخراش از سنگدلی و سبعیت ستمگران علیه مؤمنین و مخالفین که در طول تاریخ همواره تکرار شده است. آنگاه که خیانتکاران در جایگاه مخصوص قرار گرفته و از بالا نمایش فجیع سوختن مؤمان را تماشا میکردند و از جان کندن آنها لذت میبردند. قرآن، به شیوه معمول خود، ذکری از مصداق این فاجعه به میان نیاورده و نام و نشانی نداده تا توجه تلاوت کننده را از توقف در نمونههای تاریخی به سرنوشتی عام که با سوزاندن ابراهیم(ع) در آتش آغاز شد معطوف سازد.
در مورد «اصحاب الاخدود»، با وجود کلینگری قرآن، به عادت بشری روایات گوناگونی نقل شده است که گویا معروفترین آنها مرتبط با سختگیری و خشونت «ذونواس» پادشاه به یهودیت گرویده یمن علیه اقلیت مسیحی نجران و آتش زدن و مدفون ساختن آنان در گودالهایی از آتش به جرم «ارتداد»! بوده است. خداوند عزیز حکیم در اولین سال بعثت پیامبر اسلام(ص) این صحنه را برای رسول گرامی خود و پیروان پاکباختهاش تصویر کرده تا با آگاهی از سرنوشت تاریخی مؤمنین در راه سنگلاخ سعادت گام بردارند و با استقبال از فتنههای آینده بدانند جنایت ستمگران از دید خدا و خلق او پوشیده نیست و دیدهبانهای بروج آسمان و شاهدان زمین نظارهگر و شهادت دهنده آن در «الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ» خواهند بود.
2 - سخن از آسمان و سوگند به آن در قرآن فراوان آمده است، اما تنها در سه آیه از ماهیّت ذاتی آسمان [جوّ زمین] سخن گفته که بیانگر یک موضوع از سه زاویه مختلف است:
1) طارق 11 (86:11) - «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ» [سوگند به آسمان دارای ماهیت رجعت دهنده].
2) بروج 1 (85:1) - «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ» [سوگند به آسمان دارای ماهیت بروج].
3) ذاریات 7 (51:7) - «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ» [سوگند به آسمان دارای ماهیت بستن و محکم کردن و زینت بخشیدن].
ماهیّت رجعت دهنده و بازگردانده زمین را میتوان در زمینههای مختلف یافت، از جمله: ریزش باران [برگشت دادن ذرات رطوبت دریاها]، ارسال امواج رادیویی به نقاط مختلف زمین [به صورت زیگزاگ بین آسمان و زمین] و برگرداندن اشعه ماورای بنفش و عناصر مرگبار خورشیدی و کیهانی.
اما «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ»؛ حُبُک جمع حباک و حبیکه است. از مشتقات این کلمه دو مفهوم: استحکام و زیبایی را میتوان دریافت. از جمله به پارچهای که محکم و زیبا بافته شده و هر آنچه در ساخت آن استحکام و زیبایی لحاظ گشته باشد. همچنین در معنای حبک نوعی طیفگونگی و موّاج بودن هم نهفته است. مثل امواج دریا، شیارهایی که در صحرا و کویر با وزش باد ایجاد میشود و چین و شکن زلف زنان و امثال آن.
و بالاخره «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ». بروج چیست و چه ماهیت و ساختاری دارد؟ معنای اصلی بُرج ظاهر و آشکار کردن است و خودنمایی کردن بانوان را که در قرآن مذمت شده تَبَرُّج میگویند [نور 70 (24:70) و احزاب 33 (33:33) ]. اگر به ارگ و قلعههای حفاظتی شهرهای قدیم هم برج میگفتند به دلیل ظاهر و آشکار بودنش از دوردست و مرتفع بودن و در بلندی قرار گرفتنش بوده است.
کلمه بروج جمعاً چهار بار در قرآن به کار رفته است؛ یکبار در معنای حقیقی کلمه، یعنی برج و باروهای حفاظتی، [نساء 78 (4:78) - أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ...]، و سه بار در معنای مجازی، برای فهم نظام حفاظتی طبقات جوّ در همین سوره و دو مورد نیز:
فرقان 61 (25:61) - «تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِیرًا»
حجر 16 (15:16) و 17- «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ»
همانطور که در آیه فوق مشاهده میشود، خداوند دو نقش برای بروج آسمان قرار داده است؛ زینت و حفاظت. زینت بخشیدن به آسمان از طریق تجزیه نور خورشید در طیف قرمز تا بنفش با رنگین ساختن آسمان لاجوردی، شفق سرخ و پدیدههای دیگر تأمین میشود، و حفاظت حیات زمینی از طریق طبقات محافظ هفتگانه جوّ که هر کدام نقشی در مقابل سنگهای سرگردان فضایی، اشعههای ماورای بنفش، عناصر مرگبار خورشیدی و کیهانی و... به عهده دارند. این حقایق حداقل در 14 آیه از سورههای مختلف بیان شده است [بقره 29 (2:29) ، اسراء 44 (17:44) ، انبیاء 32 (21:32) ، مؤمنون 17 (23:17) و 86 (23:86) ، صافات 7 (37:7) ، ذاریات 7 (51:7) ، طلاق 12 (65:12) ، فصلت 11 (41:11) و 12، ملک 3 (67:3) ، نوح 15 (71:15) ، نبأ 12 (78:12) و بروج 1 (85:1) ].
مبتکر و پیشگام چنین برداشتی، نویسنده کتاب هفت آسمان [دفتر دوم از بازنگرشی اساسی به اسلام] میباشد که این مسئله را با دلایلی مستند [در صفحات 111 به بعد] مطرح نموده که در زیر به خلاصهای از آن اشاره میکند:
«اصولا بروج به معنای قلعه، ریشه در زبان عربی ندارد و اعراب در دوران جاهلیت از سپاهیان رومی آن را فرا گرفتهاند. اصل لاتین آن بورگوس است. بورگوس یا بورگ به قلعهها و ساختمانهای مستحکمی میگفتند که تو درتو و به منظور محافظت یا دفاع ساخته میشد... شواهد تاریخی نشان میدهند که ساختن حصارهایی پیرامون شهر یا قلعههایی برای حفظ جایگاه مقدس خدایان یا قصر فرمانروایان، حتی قبل از «دیاکوس» بسیار مرسوم بوده و بعدها اینگونه استحکامات را در ایران و روم برای دفاع از سرحدات میساختند. به طوری که... لفظ «بورگ» در آخر نام بسیاری از شهرها، نظیر هامبورگ، استراسبورگ و... یادگار همان حصار و برج و باروهایی است که زمانی بر گرد آنها میکشیدند.
...عقیده مفسرین قدیمی متأثر از نجوم بطلمیوسی همان دوازده قرارگاه خورشید در دوازده ماه سال بود، اما... اعراب قبل از نزول قرآن به هیچ وجه از وجود صورتها و بروجی در آسمان اطلاع نداشتند و بروج را تنها به معنای قلعه مستحکم به کار میبردهاند... تنها پس از ترجمه کتابهای یونانی... اینکار انجام شده است.
...دسته دیگری از مفسرین بروج را از ریشه «بَرَجَ» به معنای آشکار شدن میدانستند... قرآن نمیتواند بدون هدف و نتیجه به ذکر چنین عبارتی بپردازد که حتی برای بادیهنشینان هم چیز تازهای در بر ندارد. با توجه به هفت طبقه یا حصاری که بر دور زمین برای حفاظت حیات جانداران کشیده شده، مشکل کاملا حل میشود... اگر امپراطوران با ساختن بروج، جان و تخت و تاج خویش را حفظ میکردهاند، خداوند با چنین قلعههایی تو درتو، عرش خود را [که همان نظام حیات است] حراست میکند.»