إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ

بی تردید او [=خدا؛ پس از مرگ انسان] بر بازگرداندنش بس توانا است.7

7 - به دنبال نمایش جریان حیات در پدیده‌های بزرگ و کوچک، از ستاره تا سلول، قطعیت و حتمیت «رجعت» انسان را به سوی خدا با حروف تأکید «اِنَّ» و «لام» بیان می‌نماید «إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ»، و جالب اینکه در 3 آیه بعد، به ماهیت ذاتی «رجعت‌پذیری» آسمان نیز سوگند می‌خورد [وَالسَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ] و نشان می‌دهد همچنان که آسمان و ستاره‌ها و پدیده‌های مربوط به آنها ذاتاً رجوع کننده هستند، انسان نیز به عنوان جزیی از عالم و عضوی از مخلوقات خدا، تابع این قانون جاری و ساری می‌باشد و خداوندی که او را از نطفه ناچیزی از میان فعل و انفعال مواد سخت و نرم برآورده، پس از مرگ و پوسیدگی نیز قادر خواهد بود مجدداً او را به حیات دیگری رجعت دهد.
آنچه در گستره آسمان با تلسکوپ‌های عظیم تا فواصل میلیون‌ها سال نوری مشاهده می‌شود، تولد، زندگی و مرگ مستمر ستارگان است، هر روز ستاره‌ای عظیمی متلاشی می‌شوند و از مواد پراکنده آن، که به صورت گازهای مختلف در فضای بی‌کران سرگردانند، ستاره دیگری متولد می‌شوند. همانطور که جسم مردگان درمیان خاک پوسیده و تبدیل به مواد مناسبی برای گیاهان می‌شود و مجدداً حیات نوینی سر می‌زند «مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَهً أُخْرَى» [طه 55 (20:55) ]، ستارگان نیز گرچه هنگام مرگ منفجر و متلاشی می‌شوند، ولی هسته آنها به صورت بسیار فشرده به نسبت میلیون‌ها بار کوچکتر باقی می‌ماند.
آنچه در جریان حیات در بستر زمین یا آسمان به وضوح مشاهده می‌شود، همین رجعت دائمی و سیر دوّار پدیده‌های حیات و تکرار مستمر آن است. بدیهی است آفرینش بعدی از آفرینش نخستین ساده‌تر است [وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْه]، پس آفریدگار انسان بدون شک و تردید بر زنده کردن او پس از مرگ قادر می‌باشد [إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ]. این برگرداندن در روزی است که همه اسرار و پنهانی‌ها آشکار می‌گردد [یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ] و اعمال و مکتسبات انسان و رازهای نهانی او، که در پرده نظام دنیایی پنهان بود، آشکار و برملا شده و هرکس به تناسب کارنامه عملش سرنوشتی در طریق جهنم یا بهشت پیدا می‌کند.