عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
تلاشکنندگانی خسته و فرسوده5 [در مسیر اهداف باطل دنیایی]،
5 - «عامِل» اسم فاعل [کننده] است که به دلیل جمع مکسر «وجوه»، تاء تأنیث مجازی «عَامِلَهٌ» گرفته است. «ناصِبَهٌ» [مؤنث مجازی ناصب] نیز وصف انسانی است که با عمری کوشش و تلاش در سرابهای زندگی مادی، سرانجام جز خستگی و فرسودگی و تباه کردن عمر حاصلی به بار نیاورده است. در سوره نور دو تصویر تمثیلی از عملکرد و زندگی منکرانِ حقیقت در صحرا و دریای زندگی ارائه شده است؛ در نخستین مثال، مسافری تشنه در صحرایی داغ و سوزان که سراب را آب میپندارد به تصویر کشیده شده است که سرانجام به پوچی پندارهای باطل خود و مواجهه با حقیقت و حساب اعمالش میرسد. در دومین مثال، غریق کشتی شکستهای را در دریایی ژرف و شبی تاریک نشان میدهد که امواج پی در پی و ابرهای تیره بر فراز آن مانع دیده شدن دست نجاتی که آن غریق از آب برآورده میشوند.
شب شکسته کشتی فهم و حواس نه امیدم مانده نه خوف و نه یأس [مثنوی مولوی، دفتر 6 ، بیت 2331]
برده در دریای رحمت ایزدم
تا ز چه فن پُر کند بفْرستدم
نور 39 (24:39) و 40- «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ ؛ أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ».