وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ

و اگر [به استناد شواهدی] از خیانت قومی [در پیمان شکنی] بیم کردی، متقابلاً و به تساوی84 [همان بند نقض شده از] عهدشان را به خودشان برگردان [و تعهد خود را با بی‌اعتنائی نسبت به همان بند لغو کن]، مسلماً خدا خائنین را دوست ندارد.85

84- جمله «عَلَى سَوَاء» را اغلب منصفانه و مقابله به مثل ترجمه کرده‌اند، اما از آنجائیکه مفاد پیمان‌ها مفصل و مشتمل بر موارد متعددی است، ممکن است منظور لغو متقابل همان بند از پیمان باشد. چنین شیوه‌ای منصفانه‌تر از نقض کل پیمان به نظر می‌رسد [والله اعلم]. در ضمن در معنای «فَانبِذْ إِلَیْهِمْ» [از ریشه نَبَذَ] نوعی به دور انداختن با بی‌اعتنائی و اهمیت ندادن است.

85- دوست داشتن یا نداشتن ما امری قلبی است و معلوم نیست همیشه به عمل منتهی شود. اما در مورد خدائی که منزه از احساسات دوستی و دشمنی بشری است، این اوصاف به صورت مجازی برای فهم آدمیان به کار رفته، ثانیاً آثار عملی تکوینی و تأثیر مسلم بیرونی دارد. فعل «یحب» جمعاً 40 بار [عدد کمال] در قرآن به خدا نسبت داده شده است: 17 بار «یحِبُّ» [درباره: محسنین، متقین، مقسطین، صابرین، متوکلین، توابین، مطهرین، الذین یقاتلون فی سبیله صفاً] و 23 بار «لا یحِبُّ» [درباره: ظالمین، مسرفین، خائنین، مستکبرین، مفسدین، معتدین، کافرین، فرحین و...] آمده است.