يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ

ای پیامبر، مؤمنین را به پیکار [با دشمن] مشتاق کن،92 اگر بیست نفر از شما صابر [=مقاوم] باشند، بر دویست نفر غلبه می‌کنند و اگر صد نفر، بر هزار تن از کسانی که [حقیقت توحید و حقوق مردم را] انکار کردند پیروز خواهند شد، زیرا آنها مردمی هستند که [حقیقت را] در نمی‌یابند.93

92- برانگیختن، ترغیب و تشویق کردن، البته ترجمه خوبی برای فعل امر «حَرِّضِ» می‌باشد، اما نکته‌ای در این کلمه نهفته است که متأسفانه معادل فارسی مناسب‌تری برای آن یافت نمی‌شود. از سه موردی که این کلمه در قرآن آمده، دو بار آن درباره جنگ است [نساء 84 (4:84) و انفال 65 (8:65) ] و مورد سوم دلالت بر بیماری یعقوب از غم گمگشته‌اش یوسف می‌کند: «قَالُوا تَاللهِ تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَکُونَ حَرَضًا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ» [یوسف 85 (12:85) ]. پس سخن از عشق و اشتیاق به گمشده‌ای است که دوری از آن، شخص را بیمار می‌کند. جهاد در راه خدا برای مؤمن راستین همان گمشده و میدان مطلوبی است تا از مال و جان در راه معبود بگذرد. امام علی(ع) که جانبازترین مجاهد فی سبیل الله در عهد رسول(ص) بود، در وصف جهاد آورده است:
«جهاد، دری از درهای بهشت است که خدا آن را برای اولیای ویژه خود گشوده است، جهاد، به جامه تقوا درآمدن، زره رخنه ناپذیر الهی و سپر محکم خدائی است، پس هر کس آن را با بی‌میلی ترک کند، خدا جامه ذلت بر او بپوشاند و به انواع بلاها، زبونی و بی‌غیرتی دچار گردد و...» [خطبه 27 نهج‌البلاغه].

93- «تفقه» از ریشه فَقَهَ، از علائم ظاهری به نتایج باطنی رسیدن و تجزیه و تحلیل و نتیجه‌گیری از اطلاعات اولیه است. فقیه [در اصطلاح شرعی] به کسی گفته می‌شود که از ادله اولیه شرعیه بتواند پاسخ و راه حلی برای مسائل روز پیدا کند. هر چند معنای فقاهت در قرآن بسیار گسترده‌تر بوده و به تحقیق و شناخت پیدایش حیات در روی زمین و معضلات اجتماعی هم کشیده می‌شود [به نوشته‌ای از همین قلم در کتاب متدولوژی تدبر در قرآن تحت عنوان فقه و فقاهت در قرآن مراجعه کنید]. منظور از «لا یفقهون» این است که از استعداد نتیجه‌گیری و از علائم ظاهری به نتایج باطنی رسیدن، که معنای فقه و تفقه است، استفاده نمی‌کنند. نه اینکه عقل و شعور ندارند. در ضمن واژه تفقه در این سوره بیش از بقیه سوره‌های قرآن به کار رفته است.