مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

هیچ پیامبری را نسزد که برای او اسیرانی باشد [تا برای آزادی آنان فدیه بگیرد]، مگر زمانی که در زمین [=میدان نبرد] دشمن را زمینگیر [=متوقف و تار و مار] ساخته باشید.97 شما [به انگیزه اسیر گرفتن] بهره‌های دنیا را طلب می‌کنید در حالی که خدا [برای شما زندگی] آخرت را می‌خواهد98 و خدا شکست ناپذیری محکم کار است.

97- واژه «ثَخِنَ» علاوه بر این سوره، در آیه 4 سوره محمّد (47:4) نیز آمده است. در زبان عربی وقتی مایعی [مثل شیره] غلیظ و بی‌حرکت شود، همین واژه را برای آن به کار می‌برند. در جنگ نیز، ضربه کاری به دشمن متجاوز وارد کردن، و زمین‌گیر ساختن آن و ممانعت از گسترش تجاوز را «اِثخان» می‌گویند، نه برای اطفاء آتش خشم از طریق خون‌ریزی و کشتار.
اسیر گرفتن از دشمن، در شرایطی که هنوز توان تهاجمی‌اش باقی است، مشغول گشتن افراد به نگهداری اسیران و غفلت از یورش مجدد آنها می‌باشد، اما وقتی تار و مار شد و انسجام خود را از دست داد، آنگاه می‌توان اسیرشان کرد.

98- این هشداری است به مسلمانان تا به هوای منافع مادی، از تشکل نیروهای فراری و تجاوز مجددشان غافل نباشند. شگفت آنکه چنین هشداری پس از نبرد بدر داده شده بود، اما مسلمانان در جنگ احُد، پس از پیروزی نخستین، گردنه سوق‌الجیشی احُد را به هوای غنائم، برخلاف توصیه اکید پیامبر، ترک کردند و به سپاه فراری دشمن، که در نخلستان‌های اطراف مدینه پراکنده شده بود، فرصت بازیابی نفرات و تشکل و تهاجمی از پشت جبهه دادند و شاهد پیروزی را، با هزینه شهادت فرمانده خود [حمزه سیدالشهداء] و یک چهارم سپاه، به دشمن واگذار کردند!